عدم زین بیش برهانی ندارد
وجوب است آنچه امکانی ندارد
گشاد و بست چشمت عالمآراست
جهان پیدا و پنهانی ندارد
دماغ ما و من بیهوده مفروش
خیال چیده دکانی ندارد
بخند ای صبح بر عریانی خویش
گریبان تو دامانی ندارد
کف خاک از پریشانی غبار است
به خود بالیدنت شانی ندارد
به نفی اعتبار اندیشه تا چند
شکست رنگ تاوانی ندارد
کسی جز شبهه از هستی چه خواند
سر این نامه عنوانی ندارد
چه دانشها که بر بادش ندادیم
جنون هم کار آسانی ندارد
مروت از دل خوبان مجویید
فرنگستان مسلمانی ندارد
ز اسباب نعیم و ناز دنیا
چه دارد کس گر احسانی ندارد
درین وادی همه گر خضر باشد
ز هستی غیر بهتانی ندارد
خیال زندگی دردیست بیدل
که غیر از مرگ درمانی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد هویت و واقعیتهای زندگی انسانی میپردازد. شاعر با تأکید بر بیمعناییهای موجود در زندگی و بیفایدگی تلاشهای انسانی، نشان میدهد که هیچ چیز در این دنیا پایدار و ارزشمند نیست. او به مفهوم عدم و عدم وجود حقیقتی دائمی اشاره دارد و میگوید که تمامی دانشها و اندیشهها ممکن است بیفایده باشند. در نهایت، شاعر به اندوه و بیمعنایی زندگی اشاره میکند و مرگ را تنها درمان واقعی برای دردها و مشکلات زندگی تلقی میکند. زندگی در این متن به عنوان چالشی بیپایان و بینتیجه portrayed میشود.
هوش مصنوعی: عدم هیچ دلیلی بیش از این ندارد و آنچه ممکن نیست، وجودش لازم است.
هوش مصنوعی: چشمان تو به گونهای هستند که دنیا را زیبا میسازند؛ جهان نه تنها آنچه که پیداست، بلکه آنچه که پنهان است را هم در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: سر و دماغ ما به طور بیهوده مشغول افکار و خیالپردازیهایی است که واقعیتی ندارد و در نتیجه، هیچ فایدهای به همراه نمیآورد.
هوش مصنوعی: ای صبح! با خوشحالی به روشنایی خود بنگر، چرا که تو به تنهایی و بدون پوشش هستی و از آنجا که دامن نداری، زیبا و آزاد میدرخشی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خاک، به خاطر غبار و کثیفی، دیگر ارزش و زیبایی ندارد و نمیتواند به خود ببالد. در واقع، به نظر میرسد که زیبایی و تمیزی چیزها باید مورد توجه قرار گیرد و در غیر این صورت، هیچ شان و مرتبهای نخواهند داشت.
هوش مصنوعی: اندیشه ارزش زیادی ندارد و شکست در آن باعث دردسر نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس جز شک و تردید در مورد وجود، چیزی در این نامه نمیخواند و عنوانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خیلی چیزها را به خاطر جنون و دیوانگی از دست دادهایم، در حالی که حتی دیوانگی هم کار سادهای نیست.
هوش مصنوعی: در جستجوی مروت و جوانمردی در دل انسانهای خوب باشید، زیرا در غربت و مدنیت امروزی، نشانی از مسلمانی و انسانیت پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: هیچکس از نعمتها و خوشیهای دنیا بینیاز نیست، مگر اینکه به کسی احسان کند و نیکوکاری کند.
هوش مصنوعی: در این سرزمین، حتی اگر شخصی مانند خضر هم وجود داشته باشد، هیچ چیزی جز حیرت و شگفتی از غیر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تصور داشتن زندگی، برای بیدل مانند دردی است که تنها راه درمانش مرگ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی اول که پیشانی ندارد
یکی آخر که پایانی ندارد
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
غم بیهوده پایانی ندارد
بغیر از باده درمانی ندارد
خمش کین قصه پایانی ندارد
زبانی و زبان دانی ندارد
چو او خود ساز و سامانی ندارد
چو او خود کاخ و ایوانی ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.