گنجور

 
بیدل دهلوی

با کمال بی‌نقابی پرده‌دارم شیونست

همچو درد از دل برون جوشیدنم پیراهنست

سجده ریزی دانه را آرایش نشو ونماست

درطریق سرکشها خاک‌گشتن هم فنست

عافیت‌گم‌کردهٔ تا چند خواهی تاختن

هوش اگرداری دماغ جستجویت رهزنست

رهنورد عجز را سعی قدم درکار نیست

شمع را سیرگریبان نیز از خود رفتنست

لاله‌زار دل سراسر موج عبرت می‌زند

هرگل داغی‌که می‌بینی شکافت‌گلخنست

اختیاری نیست‌گردش از نظرها نگذرد

در تماشاگه عبرت چشم ما پرویزنست

وحشتی می‌باید اسباب جنون آماده است

صد گریبان‌چاکی‌ات موقوف چین دامنست

چشم برهم نه اگرآسوده خواهی زیستن

در هلاکتگاه امکان ربط مژگان جوشنست

خوشه‌پردازی نمی‌ارزد به تشویش درو

زندگی نذر عزیزان‌،‌گر دماغ مردنست

بیدل از بس در شکنج لاغری فرسوده‌ایم

ناله و داغ دل خون‌گشته طوق وگردنست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عمعق بخاری

خشم تو آبست، اگر در آب موج آتشست

حلم تو خاکست، اگر در خاک کوه آهنست

چنگ عزرائیل را ماند سر شمشیر تو

زانکه عزرائیل را دایم عقیقین دامنست

رزمگاه تو بمحشر گاه ماند کندرو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست

بی شب زلف تو رازم همچو روز روشنست

نرگست از غالیه صدتیر دارد در کمان

لاجرم گلبرگ تو در زیر مشکین جوشنست

زلف را گو پای بازی بر گل و سوسن مکن

[...]

مولانا

خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست

نیم نانی دررسد تا نیم جانی در تنست

گفتمش آخر پی یک وصل چندین هجر چیست

گفت آری من قصابم گردران با گردنست

دی تماشا رفته بودم جانب صحرای دل

[...]

ابن یمین

هیچ دانی کز چه باشد عزت آزادگان

از سر خوان لئیمان دست کوته کردنست

هر که را این قحبه دنیا زبون خویش کرد

گر بصورت مرد باشد لیک در معنی زنست

بر سر کوی قناعت گوشه ئی باید گرفت

[...]

جهان ملک خاتون

می‌دهم جانی به عشقش تا مرا جان در تنست

دیدهٔ جانم خیال روی او را مسکنست

دیده روشن شد مرا تا نکهت زلفت شنید

ای عزیز من مگر بویی از آن پیراهنست

عالمی شادند بر وصل دلارایش ولی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه