کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است
شمع را برق فنا شعلهٔ ادراک خود است
غیر مشکلکه شود دام اسیران وفا
قفس وحشت صبحم جگر چاک خود است
برنگردیم سر از دایره حیرانی
شبنم ما نگه دیدهء نمناک خود است
رنگ بیتابی دل از نفس من پیداست
گردن شیشهٔ این باده رگ تاک خود است
طوبی اینجا ثمرش قابل دلبستن نیست
زاهد از بیخبری ریشهٔ مسواک خود است
گر دل از شرم کرم آب شود ایثار است
ور نه گوهر همه جا عقده امساک خود است
نیست دل را چو شکست انجمن عافیتی
صدف گوهر ما سینهٔ صد چاک خود است
گردباد از نفس سوخته دامی دارد
صید این بادیه در حلقهٔ فتراک خود است
ضرر و نفع جهان است به نسبت ورنه
زهر در عالم خود صاحب تریاک خود است
دل به خون میتپد از شوخی جولان نفس
موج بیتابی این بحر ز خاشاک خود است
شعله را سجدهگهی نیست چو خاکستر خویش
جبههٔ ما نُقَطِ دایرهٔ خاک خود است
بیدل از ساده دلی آینه لبریز صفاست
آب این چشمه ز موج نظر پاک خود است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تجربیات شاعر درباره مشکلات و دردهای زندگی میپردازد. شاعر از کاهش شجاعت و دلیری خود سخن میگوید و تصور میکند که وجودش تحت تأثیر فنا و گذرا بودن دنیا قرار گرفته است. او به وفای عشق و وفاداری اشاره میکند که خود را در دام مشکلات مییابد و حسرت و درد را در دلش حس میکند. همچنین، شاعر نسبت به زاهدان و بیخبری آنها انتقاد کرده و به این نکته میپردازد که برخی چیزها در جامعه قابل اتکاء نیستند. غم و اندوه عاشقانه، تنشهای درونی و تلاش برای درک وجود خود در فضای مسموم دنیا از دیگر موضوعات این شعر است. در نهایت، شاعر به سادهدلی و صفای روح در برابر دشواریها اشاره میکند و به دنبال افکار ناب و پاک است.
هوش مصنوعی: کاهش و ضعف روح من ناشی از طبیعت بیپروای خودم است، همانطور که شعله شمع به دلیل وجود برق فنا و زوال به آتش درمیآید.
هوش مصنوعی: هر چه غیر از مشکلها پیش بیاید باعث میشود که اسیران وفا در قفسی از ترس زندگی کنند و صبح برای من، دل شکستهام است.
هوش مصنوعی: ما به حالت سرگردانی و سردرگمی خود برگشتی نداریم، زیرا تنها چیزی که میبینیم، نم و قطرات شبنم روی خودمان است.
هوش مصنوعی: دل بیتاب من از نفسهایم پیداست. گردن این شیشهٔ شراب، رگ تاک خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: درخت طوبی در اینجا میوههایی دارد که به دل بستن نمیارزد؛ زیرا زاهد به دلیل ناآگاهیاش، ریشه مسواکش را هم نمیشناسد.
هوش مصنوعی: اگر دل از شرم بخشش و سخاوت پر شود، نوعی از ایثار است؛ وگرنه، ارزش واقعی درونی هر فرد ناشی از خودداری و نگهداری او از دادن است.
هوش مصنوعی: وقتی دل شکسته باشد، دیگر در جمع هیچ آرامشی نخواهی یافت. ما مثل صدفی هستیم که درون سینهمان جواهراتی با ارزش داریم، اما این جواهرات همچنان در تاب و تب زخمهای عمیق و چاکهای دل ما پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: طوفان و گردباد ناشی از نفس سوزان به دام افتادهای، و شکار این دشت در قید و بند تلهای است که به دورش پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر چیزی به نسبت خاص خود میتواند برای فرد نفع یا ضرر داشته باشد. به این معنا که حتی زهر هم در این عالم ممکن است در نظر کسی که دارای دانش و آگاهی است، به عنوان دارویی مفید مانند تریاک تلقی شود.
هوش مصنوعی: دل به شدت میتپد و در حالتی عجیب و پریشان است، این احساس شدید به خاطر بازیهای نفس و تلاطم درونی است که ناشی از آشفتگی در خود انسان میباشد، مانند بحرانی عمیق که از چیزهای بیاهمیت و بیارزش برخاسته است.
هوش مصنوعی: شعله به جایی برای سجده ندارد، چرا که خاکستر خود را نمیخواهد. جبههٔ ما به دور دایرهٔ خاک خود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بیدل میگوید که در دل ساده و بیآلایش او، آینهای پر از صفا و روشنایی وجود دارد. این صفا و روشنی به خاطر نگاه خالص و نیک اوست که مانند آب زلال چشمهای است، ناشی از موجی از توجه و نیکی درونش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.