بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند
یاد گرداندن اگر داشت ته پهلو ماند
زندگی رفت ولی پاس وفا را نازم
کز قد خم به سر سایهٔ آن ابرو ماند
چون مه نو همه را پیشکماندار قضا
تیغ جرأت سپر افکند و خم بازو ماند
تا قیامت اثر ننگ فضولی باقیست
چینی مجلس فغفورشکست و مو ماند
همه رفتند ازین باغ و طلب درکار است
آنچه از فاختهها ماند همین کوکو ماند
بازمیداردت از هرزهدوی کسب کمال
نافه چون پخته شد از همرهی آهو ماند
گردن از جیب چه تصویر برآرم یارب
رنگ در خامهٔ نقاش سر زانو ماند
ای حباب آینهٔ حسن وقار تو حیاست
چون عرقریختی از چهره نخواهد رو ماند
همچو عکسی که برد سادگی از آینهها
هرچه در طبع تو جا کرد تو رفتی او ماند
فوت فرصت المی نیستکه زایلگردد
رنگها رفت و به تشویش دماغم بو ماند
منگمکرده بضاعت به چه نازم بیدل
دلکی بود ازبن پیش در آن گیسو ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوه عمیق خود درباره فقدان و از دست رفتن چیزهای cherished زندگی اشاره میکند. او میگوید که بسیاری از زیباییها و لذتها در زندگی گذرا هستند و تنها یاد و آثار آنها باقی میماند. شاعری که به قضا و قدر و ناپایداری زندگی میپردازد، از ناپدید شدن افراد و چیزهای زیبا سخن میگوید و نشان میدهد که با گذر زمان، تنها یادها و خاطرات باقی میمانند. او به این نتیجه میرسد که فرصتها و زیباییها به سرعت از دست میروند و تنها رنگها و احساساتی که در ذهن باقی میمانند، نشانهای از آن دوران هستند.
هوش مصنوعی: بسیار به خاطر تو غمگین و بیمار شدهام، حتی در خواب نیز یاد تو در کنارم حاضر است و میگوید که اگر فرصت داشتم، به یاد تو میماندم.
هوش مصنوعی: زندگی به سرعت سپری شد، اما من هنوز هم به خاطر وفاداریام افتخار میکنم، زیرا از زیبایی و جذابیت او، که در قد و قامتش نمایان است، تحت تأثیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: زمانی که ماه نو (بهار) از راه میرسد، قضا و قدر مانند کماندار با قدرت و شجاعت به میدان میآید و همه را به چالش میکشد، اما در این میان، حتی توانایی مقاومت و ایستادگی نیز از برخی سلب میشود.
هوش مصنوعی: تا همیشه، اثر شرمآور کنجکاوی باقی میماند؛ در حالی که آن شخص در جمع به شکست و سقوط افتاد، اما موهای او همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: همه از این باغ رفتهاند و در جستجوی چیزی هستیم. تنها چیزی که از فاختهها باقی مانده، همین صدای کوکو است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به کمال برسی و در زندگی به هدفهای بزرگ دست یابی، باید از هرزهروی و بیهدفی پرهیز کنی. مانند گل نافی که وقتی به پختگی میرسد، کمکم از دوستی با آهو میپردازند و باید در مسیر رشد خود متمرکز بمانی.
هوش مصنوعی: ای کاش تصویری از گردن معشوق در جیبم داشتم، اما رنگی که بتوانم با آن نقاشی کنم، تنها به سر زانوی من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای حبابی که زیبایی و وقار تو مانند آینه است، حیات و زندگی تو به همین زیبایی بستگی دارد؛ همانطور که وقتی عرق از چهره میچکد، دیگر نشانهای از آن زیبایی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: شبیه به عکسی که سادگی از آینهها برداشت، هر آنچه که در وجود تو جا گرفت، تو رفتی و آن تصویر باقی ماند.
هوش مصنوعی: فرصتهای گرانبها هرگز برنمیگردند و دردناک است که از دست بروند. در میان این نگرانی، احساسات و رنگها کمرنگ میشوند و دل را در تنگنا قرار میدهند.
هوش مصنوعی: من میگویم که چگونه با این توانایی و امکانات کم خودم را به زیبایی میزنم؛ دلنازک من، پیش از این هم در آن موهای مجنونوار که زیباست، ماندگار بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.