چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم میکنم
رفته رفته هر چه دارم چون قلمگم میکنم
بینصیب معنیام کز لفظ میجویم مراد
دل اگر پیدا شود دیر و حرمگم میکنم
ای هوس دود تعین بر دماغ من مپیچ
زیر این پرچم چو شمع آخر علم گم میکنم
تشنهکام حرص میمیرد قناعت تا ابد
یک عرق گر از جبین شرم نم گم میکنم
دعوی خضر طریقت بودنم آوارهکرد
اندکی گر کم شود این راهکم گم میکنم
تا غبار وادی مجنون به یادم میرسد
آسمان بر سر، زمین، زیر قدم گم میکنم
رنگ و بو چیزی ندارد غیر استغنا بهار
هر چه از خود گم کنم با او بهم گم میکنم
دل نمیماند به دستم طاقت دیدارکو
تا تو میآیی به پیش آیینه هم گم میکنم
عالم صورت برون از عالم تنزیه نیست
در صمد دارم تماشا گر صنم گم میکنم
قاصد ملک فراموشیکسی چون من مباد
نامهای دارم که هر جا میبرم گم میکنم
دم مزن از جستجوی شوق بیپروای من
هر چه مییابم ز هستی تا عدم گم میکنم
بر رفیقان بیدل از مقصد چهسان آرم خبر
منکه خود را نیز تا آنجا رسم گم میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس گمشدهگی و دربهدری خود را بیان میکند. او از اینکه هر چیز را که دارد یا میجوید، گم میکند، سخن میگوید و به این نتیجه میرسد که معنی واقعی زندگی را نمیتواند پیدا کند. به نوعی، او در تلاش است تا حقیقتی را دریابد، اما در این مسیر، مدام چیزهایی از خود و اطرافش را گم میکند. به تصویر کشیدن هوسها و حرصها و همچنین دشواری یافتن آرامش درونی نیز از موضوعات کلیدی شعر است. شاعر نمایانگر این است که حتی وقتی در جستجوی حقیقت و عشق است، خود را هم گم میکند و نمیتواند به مقصدی برسد. در نهایت، این احساس بیقراری و عدم وجود وجودی میتواند به گمشدن در دنیای بیرون و درون او منجر شود.
هوش مصنوعی: هر بار که قدم برمیدارم، بخشی از وجودم را فراموش میکنم و بهتدریج هر آنچه دارم، مانند نوشتن با قلم، از دست میدهم.
هوش مصنوعی: من از لفظ و سخن به دنبال معنی و مقصد دل خود هستم، اما اگر روزی به این مقصد دست یابم، دیگر به این الفاظ اهمیت نخواهم داد و آنها را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: ای خواهش و تمنا، حقیقت را در ذهن من نپیچانید. زیر این پرچم، مانند شمعی که در انتهای علم (پرچم) قرار دارد، خود را گم خواهم کرد.
هوش مصنوعی: کسی که همیشه در پی بیشتر و بیشتر است، در نهایت تحت فشار حرص و نیاز میمیرد. اما اگر قناعت را اختیار کند، حتی یک قطره عرق از تلاش و سختیاش برایش کافی خواهد بود.
هوش مصنوعی: من ادعای هدایت و عالمانه بودن دارم، اما این باعث شده که در این مسیر آواره و سردرگم بشوم. اگر کمی از این راه کمتر بروم، احتمالاً گم میشوم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غبار راههای مجنون هر لحظه به یادم میآید، احساس میکنم آسمان بر سرم سنگینی میکند و زمین زیر پایم را گم میکنم.
هوش مصنوعی: بهار تنها ویژگیای که دارد همین خودکفایی و بینیازی است. هر چیزی را که از خودم گم کنم، در واقع با او، یعنی با بهار، گم میکنم.
هوش مصنوعی: دل من تاب دیدار تو را ندارد و وقتی تو میآیی، حتی برای خودم هم در آینه گم میشوم.
هوش مصنوعی: جهان مادی و ظاهری جدا از عالم خلوص و پاکی نیست. من در پیشگاه خداوند، مشغول تماشا هستم و در این میان، مجذوب زیباییای میشوم که گویی همهچیز را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: پیامآور این سرزمین فراموشی، کسی چون من نباشد؛ زیرا نامهای دارم که هر جا میبرم، آن را گم میکنم.
هوش مصنوعی: از عشق و شوق بیپروا صحبت نکن، چون هر چه را که پیدا میکنم، از وجود تا نیستی، گم میکنم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چطور میتوانم خبری از خودم به دوستان غمگینم برسانم، چون حتی خودم در آن مسیر گم شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.