گنجور

 
بیدل دهلوی

عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست

افسری نیست‌ که با نقش قدم توأم نیست

روز و شب ناموران در قفس سیم و زرند

هیچ زندان به نگین سختتر از خاتم نیست

عکس هم دست ز آیینه به هم می‌ساید

تا ز هستی اثری هست ندامت‌ کم نیست

غنچه و گل همه با چاک جگر ساخته‌اند

خون‌ شو، ای‌ دل‌ که جهان جای دل خرم نیست

بسکه خشک است دماغ هوس‌آباد جهان

صبح این ‌گلشن اگر آب شود شبنم نیست

ای سیهکار هوس‌، بیخبر از گریه مباش

که به جز اشک چراغان شب ماتم نیست

ساز اسراری و ضبط نفست سست نواست

اندکی تاب ده این رشته اگر محکم نیست

سهل مشمر سخن سرد به روشن‌گهران

که نفس بر رخ آیینه ز سیلی ‌کم نیست

عالم حیرت ما آینهٔ همواری‌ست

ساز این پرده تماشاگه زیر و بم نیست

محو گلزار تو را جرات پرواز کجاست

بال ما ریخت به جایی ‌که تپیدن هم نیست

به تمیز است غرض ورنه به کیش همت

نیست زخمی‌ که به منتکدهٔ مرهم نیست

وضع بیحاصل ما بار دل اندوختنست

شاخ و برگی که سر از بید کشد بی‌خم نیست

حسن تاب عرق شرم ندارد بیدل

ورنه آیینهٔ ما آن همه نامحرم نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست

سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست

کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را

کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست

خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او

[...]

خواجوی کرمانی

آن نگینی که منش می طلبم باجم نیست

وان مسیحی که منش دیده ام از مریم نیست

انک از خاک رهش آدم خاکی گردیست

ظاهر آنست که از نسل بنی آدم نیست

گرچه غم دارم و غمخوار ندارم لیکن

[...]

کمال خجندی

گر مرا سر رود اندر غم جانان غم نیست

عاشق شیفته دل را خبر از عالم نیست

عهد بستی که دگر از تو نه بردارم دل

ترسم آنست که پیمان بنان محکم نیست

دارم از دست تو بسیار شکابت لیکن

[...]

ناصر بخارایی

من دگر دم نزنم گر چه دمم همدم نیست

خود مرا زهره که پیش تو بر آرم دم نیست

مردم دیده برون می‌کنم از خانهٔ چشم

تا نبیند رخ خوب تو که او محرم نیست

دل سخت تو به هنگام جفا چون سنگ است

[...]

نسیمی

هر که با جام می لعل لبش همدم نیست

در حریم حرم حرمت ما محرم نیست

دل به نیش است که هر نوش ندارد سودش

سینه زخمی است که خوشنود به هر مرهم نیست

کمر صحبت این راه ببندی ور نه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه