هرکه حرفی از لبت وامیکشد
از رگ یاقوت صهبا میکشد
بسکه مخمور خیالت رفتهایم
آمدن خمیازهٔ ما میکشد
نازش ما بیکسان بر نیستیست
خار و خس از شعله بالا میکشد
شوق تا بر لب رساند نالهای
گرد دل دامان صحرا میکشد
میرویماز خویشوخجلت میکشیم
ذوق آغوش که ما را میکشد
عشق خونخوار از دم تیغ فنا
دست احسان بر سر ما میکشد
خودگدازی ظرف پیدا کردن است
اشک دریاها به مینا میکشد
عمرها شد پای خوابآلود من
انتقام از سعی بیجا میکشد
نی نشان دارم نه نام اما هنوز
همت من ننگ عنقا میکشد
میگریزم از اثرهای غرور
اشک هر جا سرکشد پا میکشد
محو عشق ازکفر و ایمان فارغست
خانهٔ حیرت تماشا میکشد
بیدل از لبیک و ناقوسم مپرس
عشق درگوشم نواها میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز حسرت و عشق و تنهایی میپردازد. شاعر از تاثیر عشق و خیالاتی که در ذهن دارد سخن میگوید و این که چطور این احساسات او را تحت تأثیر قرار میدهد. او به نوعی مسیری را توصیف میکند که در آن، عشق و شوق به زندگی و زخمهای عاطفی جدایی را احساس میکند. در این بین، او از ضعفهای خود و اثرات غرور بر روی زندگیاش صحبت میکند و در نهایت به گوش سپردن به نواهای عشق و جستجوی خوشبختی در دنیای بیثبات و شگفتانگیز زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از لبت کلامی برمیدارد، گویا از رگهای گرانبهای یاقوت نوشیدنی مینوشد.
هوش مصنوعی: به خاطر خیالات مستکنندهات، آنقدر غرق در فکر تو شدهایم که حتی بازگشت به واقعیت برایمان سخت شده است و در این حالت، احساس خستگی و کسلی میکنیم.
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی ما در برابر عدم و نیستی قرار دارد و مانند خار و علفی هستند که از شعله آتش سربلند میکنند.
هوش مصنوعی: شوق، نالهای را به لبها میرساند و با خود دلم را به دامن صحرا میکشاند.
هوش مصنوعی: ما از خودمان دور میشویم و از شرم و خجالت واهمه داریم، چون حس نزدیکی و آغوش کسی ما را به سمت خود میکشد.
هوش مصنوعی: عشق زخمزنی است که با چاقوی نابودی، دست رحمتش را بر سر ما میگذارد.
هوش مصنوعی: فقدان خود را رها کردن و رنجهای عمیق را به زیبایی و ظرافت در قالبی تازهای ارائه دادن، همانند این است که اشکهای دریا به ظرفی زیبا تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: سالهاست که به خاطر خواب آلودگی و بیتوجهیام، زندگیام به هدر رفته و حالا به نوعی زندگیام از تلاشهای بیفایدهام انتقام میکشد.
هوش مصنوعی: من نه نشانی دارم و نه نامی، اما هنوز هم اراده و تلاش من به اندازه یک جانور افسانهای و نادر است.
هوش مصنوعی: من از عواقب ناشی از غرور فرار میکنم و هر جا که اشک ظهور کند، آنجا پا میگذارم.
هوش مصنوعی: عشق تمام مرزهای اعتقاد و عدم اعتقاد را در هم میشکند و در مکان حیرت، هر چیزی را برای تماشا دعوت میکند.
هوش مصنوعی: بیدل، تو از صداهای لبیک و ناقوس نپرس، چون عشق در گوش من آهنگهایی میسراید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۱
محو عشق ازکفر و ایمان فارغست
خانهٔ حیرت تماشا میکشد
حبذا طغرل که بیدل گفته است
خانه حیرت تماشا میکشد
کامرانی سر بناکامی کشد
مرد ره خط در نکونامی کشد
ماه من چون سرو بالا میکشد
آه من سر بر ثریا میکشد
همچو خاک افتادهام بر خاک پست
سرو من از بس که بالا میکشد
یار تنها، عاشقانش عالمی
[...]
خاطر ما سوی دریا میکشد
گوییا ما را به مأوا میکشد
موج دریاییم و دریا عین ما
میبرد ما را به هرجا میکشد
جذبهٔ او میکشد ما را به خود
[...]
یار خط بر روی زیبا میکشد
سبزه بر گلبرگ رعنا میکشد
ماه را دامی ز عنبر مینهد
لاله را داغی ز سودا میکشد
سنبل از سودای مشکین کاکلش
[...]
یار بر من دود دلها میکشد
لشکری از فتنه بر ما میکشد
کرده است از زلف بس قلابها
تا دل خلقی به هرجا میکشد
نوش دارویی ز لعلش خواست دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.