گنجور

 
بیدل دهلوی

گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید

قضا نوشت‌ مگر سرخطم‌ به‌ سایهٔ بید

سحر دماندن پیری چه شامهاکه نداشت

سیاه‌کرد جهانم به دیده موی سفید

ز دور می‌شنوم‌ گر زبان ما و شماست

جلاجلی‌که صدا بسته بر دف ناهید

جز اختراع جنون امل‌ طرازان نیست

قیامت دو نفس عمر و حسرت جاوید

تلاش خلق به جایی نمی‌رسد امّا

همان به دوش نفس ناقه می‌کشد امید

حذر ز نشئهٔ دولت‌ که مستی یک جام

هنوز می‌شکند شیشه برسر جمشید

نماند علم و هنر عشق تا به یاد آمد

چراغها همه‌ گل ‌کرد دامن خورشید

غبار قافلهٔ رفتگان پرافشان‌ست

که ای نفس قدمان شام شد به ما برسید

کدورت از دل منعم نمی‌رود بیدل

چه ممکن است ‌که چینی رسد به موی سفید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل

که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید

اساس طبع ثنایست، بل قوی‌تر ازان

ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ

کسایی

دو دیدهٔ من و از دیده اشکِ دیدهٔ من

میانِ دیده و مژگان ستاره‌وار پدید

به جَزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه

به رشته کرده همه گرد جَزع مروارید

فرخی سیستانی

نگار من چو ز من صلح دید و جنگ ندید

حدیث جنگ به یک سو نهاد و صلح گزید

عتابها ز پس افکند و صلح پیش آورد

حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید

چو من فراز کشیدم بخویشتن لب او

[...]

مسعود سعد سلمان

هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید

هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید

که شاه شرق ملک ارسلان بن مسعود

عزیز خود را اندر هزار ناز بدید

سپهر قدری شاهی که وهم آدمیان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید

که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید

مدار امید ز دهر دو رنگ یک رنگی

که خار جفت گلست و خمار جفت نبید

به عیش ناخوش او در زمانه تن در ده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه