گرچه جز ذکرت نمیگنجد حدیثی در زبان
چون نگینم جای نام توست خالیبر زبان
درد عشق و ساز مستوری زهی فکر محال
خار پا چون آتش اینجا میکشد از سر زبان
مزرع اهل سخن شایستهٔ آفات نیست
رشحهٔ معنی نبندد ننگ خشکی بر زبان
نغمهٔ من اضطراب ایجاد ساز عالمیست
عمرها شد چون سخنپر میزنم در پر زبان
بگذر از لاف سخن پروازها پیداست چیست
در قفس تاکی تپد ای بیخبر یک هر زبان
تا فنا صورت نبندد زندگی بیلاف نیست
شعله دزدیدن ندارد جز به خاکستر زبان
غیر خون آبی ندارد ساغر جانکاه ظلم
گر همه ازکام بیرون افکند خنجر زبان
تا به رنگ خانهٔ چشم ایمن از آفت شوی
بهکه باشد همچو مژگانت برون در زبان
لب گشودن داشت آغوش وداع عافیت
چون دهان پسته بستم راه جنبش بر زبان
عجرما بیدلبه تقریری دگرمحتاج نیست
موج در عرض شکست خود بود یکسر زبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عمق احساساتی است که از عشق و درد ناشی میشود. شاعر با اشاره به اینکه هیچ کلامی نمیتواند به خوبی نام معشوق را بیان کند، نشان میدهد که عشق او فراتر از واژههاست. او از مصائب و چالشهای عشق سخن میگوید و تأکید میکند که سخن گفتن درباره این احساسات هیچ فایدهای ندارد. در عین حال، شاعر به عدم توانایی در بیان است و نشان میدهد که زندگی و عشق او به شکلی عمیق و واقعی وجود دارد، ولی هیچ واژهای نمیتواند آن را به درستی توصیف کند. در نهایت، احساس ناکامی و تلاش برای فهم و بیان این عشق و زندگی به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که سخنی جز یاد تو در زبان نمیگنجد، اما مثل انگشتری که جای نگینش خالیست، نام تو نیز بر زبان من خالی است.
هوش مصنوعی: عشق باعث درد و رنج است و رازهای آن به سادگی قابل درک نیست. مانند خارهایی که زیر پا را میآزارد، طعمی از آتش در اینجا به وجود میآورد که نمیتوان آن را به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: مزرعهٔ اهل سخن از آفات و آسیبها در امان است و کلمات آنها به گونهای است که خشکی و بیمعنایی را بر زبان نمیآورند.
هوش مصنوعی: آواز من نگرانی و تنشی را در دنیا به وجود میآورد و سالهاست که من مدام در حال صحبت کردن و بیان احساسات خود هستم.
هوش مصنوعی: از ادعاهای تو در مورد بال و پرواز بگذر، زیرا حقیقت در قفس نمایان است. وقتی که پرنده در قفس تپش دارد، فرد ناآگاه چه میداند؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که فنا به وجود نیاید، زندگی به شکل واقعی خود نمیرسد و زندگی بدون صحبت و ادعا معنای واقعی ندارد. شعله زندگی نمیتواند بدون تبدیل به خاکستر، به سرقت برود یا از بین برود.
هوش مصنوعی: غیر از خون آبی، هیچ چیز دیگری در ساغر دردآور نیست. اگر همه از دست زبان تند و تیز بگریزند، هنوز هم نمیتوان از شر آن خلاص شد.
هوش مصنوعی: برای اینکه به زیبایی و جذابیت چشمانت آسیبی نرسد، بهتر است مانند مژههایت که از طرفی در زبان وجود دارند، در عین محافظت از زیباییات به زبان محبتآمیز و دلنشین سخن بگویی.
هوش مصنوعی: آغوش وداع با آسایش مانند دهان پسته بسته است و من نمیتوانم چیزی بگویم و در واقع لبهایم را بستهام.
هوش مصنوعی: بیدل بینیاز از توضیح دیگری است، چرا که مانند موجی که در حین شکستن، تمام زبانش را به کار میگیرد، حرفش به وضوح بیان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خضر اینجا خاک می لیسد ز شرم ناکسی
من کیم تا تیغ او گردد به خونم ترزبان؟
غمزه اش را خط پشیمان از دل آزاری نکرد
تیغ را پیچیده کی می گردد از جوهر زبان؟
سعی کن کردارت از گفتار باشد بیشتر
[...]
کرده تا از گرمی خویت حکایت سر زبان
شعله می رقصد بهرنگ شمع بزمم بر زبان
جلوهٔ توحید را هر ملتی آیینه است
شاهد معنی نماید در لباس هر زبان
خامشی باشد هنر در کیش ارباب کمال
[...]
کرد حرف بینشانم عالمی را تر زبان
همچو عنقا آشیانی بستهام در هر زبان
وصف آن خط شوخیی داردکه در اندیشهاش
میدواند ربشهها موج رک گل بر زبان
بهکه عاشق حسرت دیدار در دل بشمرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.