در این وادی کف یایی ز آسایش خبر دارد
که بالینهای نرم آبله در زیر سر دارد
نمیگردد فروغ عاریت شمع ره مستان
به نوز باده چشم جام، سامان نظر دارد
به دل رو کن اگر سرمنزل امنی هوس داری
نفس در خانهٔ آیینه آرامی سفر دارد
سلامت نیست ساز دل، چه در صحرا، چه در منزل
متاع رنگ ما صد کاروان آفت به بر دارد
مرید نام را نبود گزیر از خون دل خوردن
نگین دایم ز نقش خویش دندان بر جگر دارد
کدامین دستگاه آیینهٔ نازست دریا را
که از افسردگیها خاک ساحل هم گهر دارد
دوبینیهاست اما در شهود غیر احول را
به خودگر می گشاید چشم از وحدت خبر دارد
نمیدانم چه آشوبیکه در بزم تماشایت
نگال از موج مژگان هر طرف دستی به سر دارد
به آهی میتوان رخت جهان خاکستریکردن
کهگلخنها به سامان است گر دل یک شرر دارد
تحیر نقش نیرنگ دو عالم سوخت در چشمم
چراغ خانهٔ آیینهام برقی دگر دارد
به این بی دست و پایی کیستگرد دستگیر من
مگر همچون سپند از جای خویشم ناله بردارد
حباب از حیرت کمفرصتیهای زمان بیدل
نگاهی جانب دریا به پشت چشم تر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف آن نگرش های عمیق و پیچیده در زندگی و عشق میپردازد. شاعر از جایی صحبت میکند که آسایش و آرامش در آنجا وجود دارد و با تصاویری از درد و رنج، ناتوانی انسانها در دستیابی به دلمشغولیهایشان را نشان میدهد. او به دلیلی از وجود یک حس ناامنی در دل و آرزوهای هنری اشاره میکند و بیان میکند که در این بزم عشق، همه چیز در حال تلاطم و آشفتگی است. بهعلاوه، شاعر با مقایسه اشیا و احساسات، به جستجوی معنا و حقیقت در دنیای پیچیده اعتراف میکند و در نهایت به ناراحتی و نگرانیای که از زمان حال به او دست میدهد، اشاره دارد. شعر به نوعی از دلمشغولیهای انسانی و چالشهای زندگی گفتوگو میکند.
هوش مصنوعی: در این مسیر، کسی به آرامش دست یافته است که بر روی بالشتهای نرم کاشتنی دراز کشیده است.
هوش مصنوعی: نگاه مستان به نور شمعی که بهطور موقت روشن است نمیافتد، چرا که چشمها به باده و زیبایی زندگی سرگرماند و توجهشان به چیز دیگری معطوف نیست.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و امنیتی هستی، به دل خود توجه کن. نفس تو در خانهای که پر از زیبایی و روشنی است، آرامش دارد و در این مکان میتواند سفر کند.
هوش مصنوعی: ساز دل در هیچ جا نه خوب است و نه آرامش دارد، چه در دشت باشد و چه در خانه. رنگ و روی ما به اندازهی چندین کاروان است و هر کدام از آنها آفتی را بر دوش میکشد.
هوش مصنوعی: پیرو راه حق نمیتواند از درد و رنج قلبی فرار کند، او همواره به یاد اثر خود، در درون خود عذاب میکشد.
هوش مصنوعی: کدامین آینهای میتواند زیباییهای دریا را نشان دهد وقتی که حتی خاک ساحل هم به خاطر اندوهش دارای جواهرات است؟
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که با وجود اینکه انسان ها به دو شکل یا دو دیدگاه می بینند، در حالت مشاهده واقعی، آنچه را که از وحدت یا یگانگی وجود دارد درک می کنند. این درک باعث میشود که چشم از حالت پراکنده و مختلف به یگانگی وجود روی آورد.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه هیجانی در مجالس دیدن تو وجود دارد که هر طرف، از شدت زیبایی چشمانت، دستی به سر میزند.
هوش مصنوعی: با یک آه میتوان رنگ و بوی زندگی را تغییر داد و دنیا را به رنگ خاکستری درآورد، به شرطی که دل یک آتش سوزان داشته باشی و این تلاشها به درستی سامان یابد.
هوش مصنوعی: دو دنیای فریبنده در چشم من حیران و نابود شدند، حالا چراغ خانهٔ آینهام نوری متفاوت و جدید دارد.
هوش مصنوعی: کسی نیست که به من کمک کند و مرا از این وضعیت بیدست و پایی نجات دهد، جز این که مانند آتش، از دل این بیچارگی ناله و فریاد برآورد.
هوش مصنوعی: حباب، که ناشی از شگفتی و کمبود فرصتهای زمان است، با نگاهی به دریا و با چشمانی مرطوب به گذشته توجه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.