نه نفس تربیتم کرد و نه دامان مددی
آتشم خاک شد ای سوخته جانان مددی
شوق دیدارم و یک جلوه ندارم طاقت
مگر آیینه کند بر من حیران مددی
آرزو میکشدم بر در ابرام طلب
کو حیا تاکند از وضع پشیمان مددی
یاد چشم تو ز آوارگیم غافل نیست
گرد این دشتم و دارم ز غزالان مددی
بسملم گرم طواف چمن عافیتی است
ای تپیدن به تغافل نزنی هان مددی
راحت از قافلهٔ هوش برون تاخته است
ای جنون تا شودم بار دل آسان مددی
کیست بار تپش از دوش هوس بردارد
بیعصایی نکند گر به ضعیفان مددی
با همه ظلم رها نیستکس ازمنت چرخ
آه از آن روز که میکرد به احسان مددی
حیله جوی نم اشکیم درین وادی خشک
کاش از آبله بخشند به مژگان مددی
بیدل از غنچهگرفتم سبق زانوی فکر
بود کوتاهی دامن به گریبان مددی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بیکسی و آتش عشق میگوید. او نه راهی برای تربیت نفسش پیدا کرده و نه کسی برای یاری به او رسیده است. شوق دیدار محبوب او را سرگردان کرده و طاقت تحمل ندارد. او آرزو دارد که حیا به او کمک کند تا از حالت پشیمانی خارج شود و همچنین به یاد محبوبش مجبور است در دنیای بیرحم زندگی کند. شاعر در جستجوی آرامش و راحتی است، اما احساس میکند هیچکس نمیتواند بار نگرانیهای او را به دوش بکشد. در نهایت، او آرزو دارد که از مشکلات رهایی یابد و به آرامش برسد. شعر به تصویر کشیدن دردها و احساسات عمیق انسانی در جستجوی عشق و آرامش پرداخته است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حال و روز خود اشاره میکند و میگوید که نه کسی او را تربیت کرده و نه کسی به او کمک کرده است. در میان تمامی این مشکلات و سختیها، او همچنان در آتش عشق و آرزوهایش سوخته است و به شدت به محبوبش نیاز دارد.
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاقی که برای دیدن تو دارم، به قدری است که تحمل دیدن خودم را ندارم، مگر اینکه آینه من را به تو نشان دهد و این حالت سردرگمی من را پر کند.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که آرزوهای خود را به درگاه تو بیان کنم، تا عفت و حیا از وضعیت دلشکستهام کمک کند و آرامش یابم.
هوش مصنوعی: من هرگز از یاد چشمان تو غافل نیستم، حتی در این بیابان خشک و بی آب و علف، به کمک زیبایی غزالها نیاز دارم.
هوش مصنوعی: من در حال گردش و تماشای زیباییهای طبیعت هستم و این برایم خوشایند و آرامشبخش است. ای دل، در این عالم بیخبری، به یاد داشته باش که مرا کمک کنی تا از این لحظات لذت ببرم.
هوش مصنوعی: جنون به آرامی از گروه هوش و عقل دور شده است و من خواهان این هستم که با این حال، بار سنگین دل من به آسانی برداشته شود.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند بار سنگین تمایلات و خواستهها را از دوش خود بردارد؟ بدون اینکه به دیگران کمک کند، حتی اگر خود ضعیف باشد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از زیر بار ظلم رهایی یابد، و آه از روزی که چرخ روزگار به نیکی همراهی میکرد.
هوش مصنوعی: در این بیابان خشک، ما مثل گلی هستیم که با اشکهای خود میخواهیم از خدا کمک بگیریم. ای کاش میتوانستیم با مژگان خود از خداوند یاری و رحمت بخواهیم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این نکته اشاره میکند که از یک غنچه، درس و تجربهای گرفته و دلیل این که فکر یا اندیشهاش به عمق نرفته به نوعی محدودیت یا کمبود در خود او مربوط است. این امر نشاندهنده تلاش او برای رشد فکری است، اما با موانعی نیز روبهرو است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی
پایم از دست شد ای خضر بیابان مددی
تا به کی خواب گران پنبه نهد در گوشم؟
ای نوای جرس سلسله جنبان مددی
دانه ام خال رخ خاک شد از سوختگی
[...]
جان به لب آمده و نیست ز جانان مددی
وقت من تنگ شد ای دیده گریان مددی
چین بر ابرو زده و جانب من کرد نگاه
یار من بر سر جور آمده یاران مددی
روزگاریست که کارم به خدا افتادست
[...]
گر درین قحط سرایت نکند نان مددی
نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی
سرسری نگذری ای بیخبر از عقدهٔ دل
گر ز ناخن نشود کار به دندان مددی
ای غنی تا اثر انجم و افلاک بجاست
[...]
خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی
داغ جمعیتم، ای زلف پریشان مددی
عقده ها، پیش ره، از آبلهٔ پا دارم
دستم و دامنت، ای خار بیابان مددی
رنگ زردی، به شراب از رخ من نتوان برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.