چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
ناخنی هم زین حنای بینمک رنگین نشد
از ازل مغز سر من پنبهٔگوش من است
بهر خواب غفلتم دردسر بالین نشد
در محیطیکاستقامت صید دام موج بود
گوهر بیطاقت ما محرم تمکین نشد
بیلبت از آب حیوان خضر خونها میخورد
تا چرا از خاکساران خط مشکین نشد
ناز هستی در تماشاخانهٔ دل عیب نیست
کیست در سیر بهار آیینهٔ خودبین نشد
بیجگر خوردن، بهار طرز نتوان تازهکرد
غوطه تا در خون نزد فطرت، سخن رنگین نشد
چشم زخمم تا به روی تیغ او واکردهاند
از روانی موج خون را چون نگه تسکین نشد
بسکه ما را عافیت آیینهدار آفت است
آشیان هم جز فشار پنجهٔ شاهین نشد
داغم از وارستگیهای دعای بیاثر
کز فسون مدعا زحمتکش آمین نشد
عاقل از وضع ضلالت آگهی از کف نداد
بیخبر ازکفر هم بگذشت و اهل دین نشد
همت وارستگان وامانده اسباب نیست
ز اختلاط سنگ، پرواز شرر سنگین نشد
هرقدر بیدل دماغ سعی راحت سوختیم
همچو آتش جز همان خاکسترم بالین نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف احساسات و وضعیت ناگواری میپردازد. او به رنگ خون و بیرمق بودن گلچین اشاره میکند و از ناامیدیهای خود سخن میگوید. او میگوید که از ابتداییترین زمانها مغز و گوش او در خواب غفلت است و فرصتی برای تغییر و پیشرفت پیدا نکرده است. در محیطی که پر از مشکل است، احساسات او نیز بیاثر و ناتوان باقی ماندهاند.
شاعر به تشبیه خود به طبیعت و فصل بهار میپردازد و میگوید که نمیتواند خود را تازه و زنده کند. حتی در جراحتها و دردهایش، آرامش نیز پیدا نمیکند. او از آفتهایی که بر زندگیاش سایه افکندهاند سخن میگوید و به نبود تأثیر دعاها و آرزوهایش اشاره میکند.
در نهایت، شاعر به یاس و ناامیدی خود در دنبال کردن راحتی و خوشبختی میپردازد و میگوید که در تلاشهایش، به جز خاکستر و حسرت چیز دیگری نصیبش نشده است. به طور کلی، شعر بیانگر غم، ناکامی و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که با وجود اینکه رنگ خون من مانند رنگ افق غروب زیباست، هیچکس متوجه زیبایی من نشده است و حتی نشانهای هم از رنگینکمان در این حنای بیخاصیت دیده نمیشود. در واقع، شاعر به تنهایی و نادیدهگرفته شدن خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از اول عمر، مغز و عقل من مانند پنبهای در گوش من است و به همین خاطر خواب غفلت من باعث نشده که دچار دردسر و مشکل شوم.
هوش مصنوعی: در فضایی که تحت تأثیر موجها قرار دارد، ماجرای جستجوی گوهری با ویژگیهای خاص به نتیجه نرسید، زیرا این گوهر نتوانست خود را با شرایط سازگار کند.
هوش مصنوعی: بدون لبهای تو، از آب حیات خضر، خونها مینوشد. پس چرا از خاکیها، اثر مشکین رنگ نمیافتد؟
هوش مصنوعی: زیبایی وجود در تماشای دل، عیبی ندارد. مگر کسی در فصل بهار به تماشای زیبایی خود در آینه نمیپردازد؟
هوش مصنوعی: اگر بدون احساس و بدون شجاعت زندگی کنیم، هرگز نمیتوانیم زیباییهای زندگی را تجربه کنیم. در واقع، وقتی در مشکلات و دردهای عمیق غوطهور شویم، نمیتوانیم به حقیقت وجودی خود پی ببریم و احساسات رنگین و جذاب درون خود را به نمایش بگذاریم.
هوش مصنوعی: چشم زخم من تا زمانی که تیغ او را دیدهام، بر روی من باز شده است، و خونم مانند موجی روان است، اما نگاه من نتوانسته تسکین یابد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر اینکه ما را خوشبختی و آرامش از دیدهها پنهان کرده است، دیگر هیچ جایی برای ما جز زیر فشار و سختی نیست. در واقع، متوجه میشویم که زندگی ما همچنان تحت تأثیر چالشها و مشکلات است و نمیتوانیم از آرامش واقعی بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: درد و رنج من به خاطر بیثمر بودن دعاهایی است که با وجود تلاش و زحمت، نتیجهای نداشتهاند.
هوش مصنوعی: عاقل با درک و آگاهی از جهل و نادانی دیگران، هرگز خود را در چنین وضعیتی نمیبیند و در حالی که از کفر و بیدینی دیگران بیخبر است، به سمت دین و ایمان نمیرود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که اراده قوی و بلندی دارند، به هیچ چیز نمیرسند و توانشان از شرایط موجود فراتر میرود. آنها در برابر مشکلات و موانع، نمیگذارند که شرایط سخت، آنها را محدود کند و مانند پرندهای در آسمان، بر افرازند. در واقع، همت و اراده آنها به آنها اجازه میدهد از هر گونه سختی و مشکلات عبور کنند و مانند شررهایی که از سنگ برمیخیزند، به سوی بالا پرواز کنند.
هوش مصنوعی: هر چقدر که تلاش کردیم تا راحتی و آسایش را به دست آوریم، مانند آتش به نابودی کشیده شدیم و به جز خاکستر، چیزی از ما باقی نماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز از شاخ گلی آغوش من رنگین نشد
از لب یاقوتیی دندان من خونین نشد
چشم مخموری به خون تلخ من رغبت نکرد
زین شراب لعل هرگز ساغری رنگین نشد
چون نپیچد بستر گل را بهم باد خزان؟
[...]
تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد
انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد
حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
[...]
از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک
این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.