غرور ناز تو تهمتکش ادا نشود
به هیچ رنگ، می جامت آشنا نشود
طرف اگر همه شوق است ننگ یکتاییست
شکستم آینه تا جلوه بیصفا نشود
به گلشنی که شهیدان شوق بیدادند
جفاست بر گل زخمی که خونبها نشود
به راستی قدمی گر زنی چو تیر نگاه
به هر نشانکه توجهکنی خطا نشود
ز فیض رتبهٔ عجز طلب چه امکان است
که نقش پا به ره او جبیننما نشود
خموشیام به کمالیست کز هجوم شکست
صدا چو رنگ ز مینای من جدا نشود
امید صندل دردسر هوسها نیست
مباد دست تو با سودن آشنا نشود
اگر به ساز نفس تا ابد زنی ناخن
جز آن گره که در این رشته نیست وانشود
به هستی آن همه رنگ اثر نباختهایم
که هر که خاک شود گلفروش ما نشود
بنای وحشت ما کیست تا کند تعمیر
به آن غبار که پامال نقش پا نشود
امید عافیتی هست در نظر بیدل
شکست رنگ مبادا گرهگشا نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات درونی و دغدغههای عاشقانه خود میپردازد. او از غرور و زیبایی محبوب خود سخن میگوید و بیان میکند که این زیبایی نمیتواند با هیچ رنگی آشنا شود. شاعر به تنها بودن و ننگ آن اشاره میکند و میگوید در جستجوی زیبایی، شکسته است تا حقیقت خود را پیدا کند. او از درد و زخمهایی که در عشق تجربه کرده یاد میکند و به تلاش برای فرار از تنهایی و اندوه میپردازد. در نهایت، او به امید عافیت و رهایی از خود میاندیشد، در حالی که نگران است که زیباییها و آرزوهایش در راه بمیرند و نتوانند به حقیقت تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: غرور و ناز تو به هیچ شکلی نمیتواند به تهمت و دروغ متهم شود، و هیچ چیزی نمیتواند با جام خودت آشنا شود.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز به سمت شوق و عشق پیش میرود، پس تنهایی و یکنواختی شرم آور است. من آینه را شکستم تا جلوهای بیخود و نازیبا دیده نشود.
هوش مصنوعی: در باغی که عاشقان با شور و عشق جان دادهاند، بیانصافی است که گلزخمی را نادیده بگیریم که خونش به خودی خود ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر با دقت و شجاعت گام برداری، مانند تیر که به هدف مینشیند، هر جا که توجه کنی، به خطا نخواهی رفت.
هوش مصنوعی: از نعمت مقام فروتنی و ناتوانی چه امیدی است که نشانی از سفر به راه او بر پیشانی نماند.
هوش مصنوعی: سکوت من کامل است، چون صدای شکست به من حمله میکند و مانند رنگی که از شیشه جدا نمیشود، از وجودم جدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: امید نداشته باش که عشق و خواستههای دل مشکلی برای تو ایجاد کند. کاش دست تو به محبت و عشق عادت نکند.
هوش مصنوعی: اگر همواره بخواهی بر طبق خواستهها و تمایلات نفس خود عمل کنی، هیچگاه نمیتوانی از سرنوشتی که به آن دچار هستی رهایی یابی و گرهای که در زندگیات وجود دارد، باز نشود.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و تنوع زندگی، آن قدر تحت تأثیر قرار نگرفتهایم که هر کسی بعد از مرگش، به سادگی فراموش شود یا مانند گلفروشی در خاطرهها نماند.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند بنای ترس و وحشت ما را آباد کند تا آن گرد و غبار فراموش نشود و زیر پاهایمان نرود؟
هوش مصنوعی: در دل شکستگی و ناامیدی، هنوز امیدی برای بهبود و عافیت وجود دارد. نگران نباشید که شاید این درد و مشکل به یک راهحل تبدیل نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به باده صوفی ما صاف از ریا نشود
که تار سبحه به مضراب خوش نوا نشود
به گل نگویم اما شهید نام گلم
که از فسون نیاز بهار وا نشود
ترا چه جرم که حکم غرور حسن اینست
[...]
لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود
چو لاله خون جگر خوردنم قضا نشود
بیک لباس مقید مشو که ساختگیست
اگر گهی به تنت پیرهن قبا نشود
دل ضعیف چنان جذبه قوی دارد
[...]
بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
ز تیره بختی خود میل در نظر دارد
به خاک پای تو هر دیدهای که وانشود
چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.