چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش
درآغوش کمان بر دل قیامت میکند تیرش
مگر آن جلوه دریابد زبان حیرت ما را
که چون آیینه بیحرف است صافیهای تقریرش
اگر این است برق خانه سوز شعلهٔ حسنت
جهانی میتوان آتش زدن از رنگ تصویرش
مصور جلوه نتواند دهد نقش میانت را
گر از تار نظر سازند موی کلک تحریرش
سیهروزی که یاد طرهات آوازهاش دارد
به صد خورشید نتوان شد حریف منع شبگیرش
به این نیرنگ اگر حسن بتان آیینه پردازد
برهمن دارد ایمانی که شرم آید ز تکفیرش
به سعی جانکنیها کوهکن آوازهای دارد
به غوغا میفروشد هرکه باشد آب در شیرش
در این دشت جنون الفتگرفتاری نمیباشد
که آزادی پر افشان نیست از آواز زنجیرش
نفس میبست بر عمر ابد ساز حباب من
به یک بست وگشاد چشم آخر شد بم و زیرش
دل جمع آرزو داری بساط گفتگو طی کن
کهگوهر بر شکست موج موقوف است تعمیرش
به صحرایی که صیادشکمند زلف او باشد
اگر معنی شود جستن ندارد گرد نخجیرش
به صد طاقت نکردم راست بیدل قامت آهی
جوانیها اگر این است رحمت باد بر پیرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و معشوق اشاره دارد و بیانگر احساساتی عمیق و گاهی ناامیدکننده است. شاعر به انتظار و دردهای دلش اشاره میکند و توصیفاتی از زیبایی آن محبوب میآورد که حتی میتواند دلهای زیادی را بسوزاند. او از ناتوانی در توصیف زیبایی معشوق و درست ادراک آن سخن میگوید و یادآور میشود که عشق میتواند انسان را در دنیای جنون و سردرگمی قرار دهد. همچنین شاعر به تضاد میان جمال و غمهای پیشین میپردازد و در نهایت به فلسفهای از زندگی و گذر زمان اشاره میکند، به طوری که جوانی و زیبایی ممکن است زودگذر باشد و انسان را به تفکر درباره عمر و عشق وادار کند.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در انتظار زخم شكارچی بماند، در حالی که تیرش در آغوش کمان به دل قیامت نفوذ میکند؟
هوش مصنوعی: تنها زمانی میتوانیم زیبایی را درک کنیم که بیان حیرتانگیز ما بهخوبی به آن جلوه پاسخ دهد، چرا که این زیبایی همچون آینهای است که بدون کلام، احساسات ما را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر این زیبایی و جذابیت تو باشد، میتوان با رنگ تصویر تو، جهانی را به آتش کشید.
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوه تو را هیچ مصوری نمیتواند به تصویر بکشد، حتی اگر با بهترین دقت بر روی موی قلمش کار کند.
هوش مصنوعی: انسانی که در شبروزهای تیره و ناامید زندگیاش، یاد موهای زیبای تو او را به یاد میآورد، هرگز نمیتواند با تاریکیهای شب رقابت کند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی معشوق با نیرنگ خود در آینه تجلی کند، بر این باور است که این زیبایی شایستهی تکفیر و سرزنش نیست و از این موضوع شرم میکند.
هوش مصنوعی: کسی که با تلاش و کوشش خود در راهی سخت و دشوار مانند کوهنوردی به موفقیت میرسد، نام و شهرتی به دست میآورد. او میتواند با هر فعالیتی که انجام میدهد، شور و هیجان ایجاد کند و دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، حتی اگر به نظر بیاهمیت بیاید.
هوش مصنوعی: در این بیابان دیوانگی، هیچکس در دام عشق گرفتار نیست، زیرا آزادی از صدای زنجیرش آزادانه پرواز میکند.
هوش مصنوعی: نفس بر عمر جاودانهام اثر گذاشت، مانند حبابی که بهراحتی بسته و باز میشود. در نهایت، زندگیام به پایان رسید و زیر سایهی آن تصمیم باقی ماند.
هوش مصنوعی: دل را جمع کن و آرزوهای خود را مدیریت کن، زیرا برای گفتگو و بحث، زمان و مکان مناسبی فراهم نیست. همانند جواهری که بر اثر شکست موج از بین میرود، باید توجه داشته باشی که شرایط برای ادامه گفتگو فراهم نیست.
هوش مصنوعی: در دشت و بیابان، اگر کمند زیبایی او باشد، دیگر نیازی به جستجو و شکار نیست.
هوش مصنوعی: من به سختی و ناتوانی نتوانستم جوانی را تحمل کنم، اگر چنین حالتی از جوانی است، بر پیری او رحمت باد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگیرش
رخ او آیتی در حسن و نور قدس تفسیرش
چو دست عشق او گیرد کمان حکم در قبضه
نه مردی گر برو داری که برجز تو رسد تیرش
چو زلف او کند در بند مجنونان عشقش را
[...]
کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخیرش
نه تیرش را ز دل کندن توانم نی دل از تیرش
چو بر نخجیر تیر اندازد آن شوخ از خدا خواهم
که آیم در نظر در صیدگه برشکل نخجیرش
در رحمت بود خندان و خوش برمردمان آن رو
[...]
نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخجیرش
از آنشد تا کسی بیرون نیارد از درون تیرش
هر آن عاشق که شد آشفته زنجیر موی تو
بجز پیش تو نتوان داشتن جایی بزنجیرش
به خوابم دوش میخواندی میان لاله زار گل
[...]
ز شست صاف از دل می جهد گرم آنچنان تیرش
که از بوی کباب افتد به فکر زخم ،نخجیرش
زخون صید اگر صحرا شود دریا،چه غم دارد؟
که از سنگین دلی برکوه باشد پشت شمشیرش
مخور ازطفل طبعی روی دست دایه گردون
[...]
به رنگ شمع بگدازد ز سوز سینه ام تیرش
چو موج باده گردد آب خون آلوده شمشیرش
نبیند در لحد هم کشتهٔ مژگانش آسایش
که باشد هر کف خاکی به پهلو پنجهٔ شیرش
به راه انتظار ناوکش خون دل حسرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.