زان اشککه چون شمع زچشمتر من ریخت
مجلس همهرنگین شد و گل در بر من ریخت
آهنگ غروری چو شرر در سرم افتاد
تا چشم به پرواز گشودم پر من ریخت
افسون غنا خواب مرا تلخ برآورد
این آب نمک بود که بر گوهر من ریخت
آن روز که یازید جنون دست حمایت
مو چتر شد و سایهٔ گل بر سر من ریخت
عمریست سراغ دل گمگشته ندارم
یارب بهکجا این ورق از دفتر من ریخت
چون شعله پس از مرگ به خود چشم گشودم
برروی من آبیستکه خاکستر من ریخت
اشکم ز تنکمایگیام هیچ مپرسید
تا جرعه فشانم به زمین ساغر من ریخت
فریادکه چون شمع به جایی نرسیدم
یک لغزش مژگان به همه پیکر من ریخت
چون سایه ز بیمار ادب دست بداربد
افتادگیی بود که بر بستر من ریخت
بیدل دیت آب رخ خود زکه خواهم
این خون قناعت طمع کافر من ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و دردناک شاعر است. او از اشکهایی که مانند شمع از چشمانش میریزد و شادی و رنگ به مجلس میآورد، صحبت میکند. احساس غرور و پرواز ناگهانی او باعث میشود که چیزی از دست بدهد. غنای موسیقی خوابش را مختل میکند و به تلخی میانجامد. شاعر به یاد روزی میافتد که تحت تأثیر جنون، به آرامش و سایه عشق میرسد. او در جستجوی دل گمشدهاش است و از درد و رنج خود مینالد. در نهایت، او از وضع ناامیدکنندهاش رنج میبرد و از تنهایی و بیپناهی خود شکایت دارد. این شعر در مجموع بیانگر غم، تنهایی و اضطراب عاطفی شاعر است.
هوش مصنوعی: از آن اشکی که مانند شمع از چشمانم فرو ریخت، مجلس به رنگ و رونق درآمد و گلها بر دستانم قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: احساسی از افتخار و شوق در وجودم ایجاد شد، و زمانی که شروع به پرواز کردم، نیرویی مرا به سمت بالا برد.
هوش مصنوعی: غنای موسیقی و آهنگین بودن، خواب شیرین من را تلخ کرد. این مشکل ناشی از نمک آبی بود که بر روی گوهری که در درونم بود ریخته شد.
هوش مصنوعی: روزی که دیوانگی به کمکم آمد، موهایم مانند چتری بر سرم سایه انداخت و گلها بر سر من ریختند.
هوش مصنوعی: سالهاست که خبری از دل گمشدهام ندارم. ای کاش میدانستم در کجا این صفحه از دفتر زندگیام پاره شده است.
هوش مصنوعی: پس از مرگ، همانند شعلهای که خاموش میشود، به دنیا نگاه کردم و دیدم بر روی من آبی نشسته که خاکستر من در آن ریخته شده است.
هوش مصنوعی: از سختیها و تنگدستیام هیچ نپرسید، تا درختی که به زمین میریزم، با ساغرم سرشار شود.
هوش مصنوعی: فریاد میزنم که مانند شمع، زندگیام بیفایده بود و به جایی نرسیدم. تنها یک لغزش از مژگانم کافی بود تا تمام وجودم را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که ادبیات به حالت نا مناسب بیفتد، مانند سایهای است که از یک بیمار برمیخیزد و در واقع نشاندهندهی نوعی فروتری است که بر زندگی من سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: من از خون قناعتام، که نشانه طمعکاریم است، این آبِ رخ خود را میریزم، زیرا به خودم نمیتوانم اکتفا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی چه می ایی بود که در ساغر من ریخت
کآتش ز یکی جام، ز پا تا سر من ریخت
این می چه می ایی بود که از خوردن این می
چون قطرهٔ باران، عرق از پیکر من ریخت
بی شک می عشق است و همین است و جز این نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.