کلاه نیست تعین که ما ز سر فکنیمش
مگر به خاک نشینیم کز نظر فکنیمش
غبار ما و منی کز نفس فتاد به گردن
ز خانه نیست برون گر برون در فکنیمش
مآل کار ندیدیم ورنه دیدهٔ عبرت
جهانش آینه دارد به خاک اگر فکنیمش
سری که یک خم مژگان به خاک تیره نماند
چو اشک شمع چه لازم که با سحر فکنیمش
هزار حسرت گفتار میتپد به خموشی
نفس به ناله دهیم آنقدر که بر فکنیمش
چو شمع سر به هوا تا کجا دماغ فضولی
بلندیی که به پستی کشد ز سر فکنیمش
به غیر خجلت احباب عرض شکوه چه دارد
گلاب نیست که بر روی یکدگر فکنیمش
چه ممکن است نچیند تری جبین مروت
ز سر فکندن شاخی که از تبر فکنیمش
ز ضبط ناله به دل رحم کردهایم وگرنه
جهان کجاست که آتش به خشک و تر فکنیمش
غنیمت است دو روزی حضور پیکر خاکی
جز این لباس چه پوشیم اگر ز بر فکنیمش
سری به سجدهٔ پیری رساندهایم که شاید
ز نقش پا قدمی چند پیشتر فکنیمش
حریف دعوی دیگر کجاست جرأت بیدل
به پای فیل فتد گر به پشه در فکنیمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی فلسفی و عاطفی از زندگی، مرگ و روابط انسانی میپردازد. شاعر از کلاه و سر به عنوان نمادهایی برای سربلندی و هویت استفاده میکند و بیان میکند که نمیتوان به سادگی از آنها گذشت. همچنین به غبار نفس و تعلقات دنیوی اشاره میکند و نشان میدهد که سوختن در آتش احساسات و یادها به درد و حسرت تبدیل میشود. در نهایت، شاعر یادآور میشود که با وجود مشکلات و دلسوزیهای زندگی، باید قدر لحظات را دانست و از آنها بهره جست، چون این زندگی به سرعت میگذرد و ترک آن به سادگی امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا به این معنا اشاره شده است که هیچ چیز نمیتواند مانع ما از رها کردن فکر و نگرشهای خود شود، مگر آنکه به اصل و ریشهمان برگردیم و از زمین و واقعیتها بیاموزیم. در واقع، باید به دقت و توجه به واقعیتها و شرایط زندگی بپردازیم تا بتوانیم از ذهنمان فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: گرد و غبار ما و آنچه به خاطر من است، از نفس و نفسکشیام برمیخیزد. اگر بخواهیم، میتوانیم این غبار را از گردن خود بیرون بیندازیم و از خانهمان به بیرون ببریم.
هوش مصنوعی: اگرچه ما نتیجه کارهای خود را نمیبینیم، اما دنیا مانند آینهای است که اگر آن را به زمین بیندازیم، میتواند تجربهها و عبرتها را به خوبی نشان دهد.
هوش مصنوعی: سری که مژگانش فقط یک بار به زمین بیفتد، دیگر درد و غم ندارد. مانند اشک شمع، نیازی نیست که آن را با سحر بگرییم.
هوش مصنوعی: هزاران آرزو و حسرت در دلمان میزند و به سکوت فرورفتهایم، آنقدر ناله و حسرت میکشیم که در نهایت همه اینها را رها کنیم.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به اهمیت فروتنی و احتیاط در رفتار و گفتار اشاره دارد. شاعر با اشاره به شمعی که به سمت بالا میرود، به این نکته میپردازد که بعضی افراد با وقاحت و فضولی ممکن است خود را بالاتر از آنچه که هستند، تصور کنند. اما این فضولیت میتواند در نهایت به سقوط و پستی منجر شود، بنابراین نیاز است که این اندیشههای خودبرتربینانه را کنار بگذارند.
هوش مصنوعی: جز خجالت از دوستان، چه چیزی برای شکایت داریم؟ گلابی وجود ندارد که بتوانیم بر روی یکدیگر بریزیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مقام ادب و جوانمردی از خود گذشتگی نشان ندهد، چه انتظاری میتوان داشت که یکی از ما به خاطر سایرین فدای شاخساری شود که میتوان آن را با تبر قطع کرد؟
هوش مصنوعی: ما از درد و رنجی که در دل داریم، رحم کردهایم وگرنه دنیا کجا است که بتوانیم همه چیز را به آتش بکشیم.
هوش مصنوعی: حضور در این دنیا فقط دو روز فرصت است، و اگر از این بدن خاکی خود جدا شویم، چه چیز دیگری میتوانیم بپوشیم؟
هوش مصنوعی: ما به لطف و عبادت پیرانی که به احترامشان سر به سجده فرو آوردهایم، امیدواریم که با پیروی از آنها بتوانیم چند قدمی به جلو برداریم و از تجربیاتشان بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: اگر به منازعهای به میدان بیاید، دیگر حریف کجاست؟ شجاعت بیدل مثل این است که در برابر یک فیل، پشهای را به میدان بیندازیم؛ کاملاً ناچیز و بیمقدار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.