دوری بزمت در غم و شادی گر کند این می قسمت جامم
صبح نخندد بر رخ روزم، شمع نگرید بر سر شامم
صورت و معنی هیچ نبودن، چند زند پروبال نمودن
همچو عرق به جبین تحیر، نقش نگین شد داغ ز نامم
غنچه هم آخراز می رنگش، شیشهٔ طاقت خورد به سنگش
دل ز چه شور جنون بفروشد، بوی خیال تو داشت مشامم
نامهٔ منکه پیش تو خواند، قصهٔ منکه به عرض رساند
گر جگرم به صد آه تپیدن، تا به لبم نرسید پیامم
در نظرم نه رهیست نه منزل، میگذرم به تردد باطل
شمع صفت ز طبیعت غافل، سر به هوا ته پاست خرامم
پستی طالع خفته به ذلت گشت حصارم ز آفت شهرت
پنبه ز گوش تمیز نگیرد گر همه افتد طشت ز بامم
داغ تظلم و شکوه نبودم، بیهده دفتر ناله گشودم
کرد دماغ زمانه مشوش دود ندامت هیزم خامم
چون نفس پر و بال گشایی، سوخت در آتش سعی رهایی
ریشهٔ کشت تعلق جسمم از دل دانه دمیدن دامم
گر بتپد پی جمع رسایل، ور بزند در کسب فضایل
نیست کسی چو طبیعت بیدل باب تأمل فهم کلامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر در مواجهه با عشق و حسرت میپردازد. شاعر در دو حالت غم و شادی است و از تبعات عشق و جدایی مینویسد. او به زیبایی و زودگذر بودن زندگی اشاره میکند و میگوید که حتی اگر روزهایش شاد نباشد، عشق او همچنان در دلش زنده است. همچنین، او از بیمعنایی زندگی بدون عشق میگوید و به پیچیدگیها و سختیهای ناشی از جدایی و فراق اشاره میکند. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که تلاش برای رهایی از این دردها، همچنان او را به آتش میکشد و احساس عدم امید و ناامیدی را در خود حس میکند.
هوش مصنوعی: دوری از تو، چه در روزهای خوشی و چه در روزهای غم، اگر این می نصیب من نشود، صبح روزم نمیخندد و شمع در شب بر سر شام من نمیگرید.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن هیچ ارزشی ندارند، همانطور که عرق بر پیشانی تعجب به نظر میآید، نامم بر دل داغی ایجاد کرده است و مانند نقش نگین شده است.
هوش مصنوعی: غم و درد ناشی از محبت، در دل من قوی و شدید است. حتی غنچهای که آخرین رنگش را به نمایش میگذارد و شیشهای که تحمل ضربه سنگ را ندارد، نشاندهندهٔ حال من است. دل من از شدت شوق و جنون، بوی یاد تو را در فضا حس میکند.
هوش مصنوعی: نامهای که به تو دادم و قصهام که برایت تعریف کردم، اگرچه دل من به شدت میتپید و از درد و اندوه پر بود، اما پیامی که میخواستم برسانم هرگز به زبانم نیامد.
هوش مصنوعی: در ذهن من نه راهی وجود دارد و نه جایی برای ماندن. فقط بهطور بیهدف در حال عبور هستم. مانند شمعی که به خاطر طبیعتش غافل است، بیهدف و در حال حرکت هستم.
هوش مصنوعی: قسمت ابتدایی این بیت به معنای این است که سرنوشت شوم و ناپسند من باعث شده که در حال حاضر در وضعیتی ضعیف و ذلیل قرار بگیرم. دیوارهای من به خاطر مشکلات به وجود آمده، در معرض خطر شهرت و آبرو قرار دارند. با وجود این که همه مشکلات و رسواییها ممکن است بر من آید، اما من هیچ چیز از این موضوع را نمیشنوم و به نوعی از آن بیخبرم. به عبارت دیگر، حتی اگر تمام رسواییها و مشکلات به سراغم بیاید، من نمیتوانم آنها را درک کنم یا به آنها توجه کنم.
هوش مصنوعی: من از درد و شکایت بیخبر بودم، اما بیهوده شروع به گلهگری کردم. فکر و اندیشهام در اثر پشیمانی پر آشوب است و مثل هیزم خامی که آماده آتشزدن باشد، در حال سوختن هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که جانم اوج میگیرد و پرواز میکند، در آتش تلاش برای رهایی میسوزد. ریشههای وابستگی به جسمم از دل، در حال جوانه زدن است و دامهای من را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر در برپایی و انتشار معارف تلاش شود و در تقویت صفات نیکو همت گمارند، هیچکس مثل طبیعت بیرحم، به عمق کار من توجه نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.