به پهلو ناوک درد که دارد گوشهگیر من
که میخواهد زمین هم جوشن از نقش حصیر من
چو دل خون جگرکافیست رزق ناگزیر من
همان پوشیدن مژگان چو چشم تر حریر من
چه امکانست پیچد نالهام درگنبد گردون
چو موج باده زین مینا برون جستهست تیر من
من مخمور صید مرغزارگلشن تاکم
به طبع خنده و میناست افسون صفیر من
به اقبال ضعیفیها نزاکت شوکتی دارم
که رفعت بر نمیدارد چو نقش پا سریر من
نفس هرگز رقم ساز تعلقها نمیباشد
به چندین لوح یک خط میکشد کلک دبیر من
الم پرورده یأسم مپرس از بیکسیهایم
گداز خویش میباشد چو طفل اشک شیر من
به این آثار موهومی تمیزی گر کنم حاصل
به چشم ذره مژگانی کند جسم حقیر من
به هر واماندگی ممنون بخت تیرهٔ خویشم
که چون سایه به پایکس نپیچیدهست قیر من
ندیدم جز تعلق هر قدر بال و پر افشاندم
چه سازد گر نه با دام و قفس سازد اسیر من
نشانم روشن است اما سر و برگ تسلیکو
هنوز ازکج خرامیها کماندار است تیر من
به سودای تمنا نقد خودکردم تلف بیدل
بجزحسرت نبود آبیکه شد صرف خمیرمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان حالتی از اندوه و تنهایی میپردازد، جایی که شاعر احساس درد و جدایی عمیق را تجربه میکند. او از حسرت و ناامیدی صحبت میکند و میگوید که تلاشهایش با وجود کوشش زیاد، بینتیجه مانده است. او خود را به نوعی اسیر تعلقات و ناامیدیهایش میبیند و به وجود نداشتههایش اشاره میکند. در این میان، زیباییها و نعمتهایی که در اطرافش هستند، به تنهایی و غم عمیقش نمیافزایند. نهایتاً، شاعر به افسوس و حسرت خود بر میگردد که تمام آرزوها و تمناهایش بیثمر مانده است.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت دچار درد و رنج است، همیشه در گوشهای نشسته و در قلبش احساسی عمیق و پر از نقش و نگار دارد؛ او میخواهد که زمین هم از رنج و درد او آگاه باشد و بماند.
هوش مصنوعی: وقتی دل من از درد و رنج پر است، به همان اندازه هم رزق و روزی من فراهم میشود. چشمان اشکبار من مانند حریر نرم و لطیف است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است صدا و نالهام به دورترین نقطه آسمان برسد، مانند اینکه موج شراب از این جام به بیرون پرتاب شده است، تیر من نیز به هدفش برخورد کند؟
هوش مصنوعی: من مست و شاداب در باغی از گلها و تاکها هستم و لطافت و زیبایی زندگی مرا افسون کرده است. صدای خوش من نیز جادو میکند و دلها را مینوازد.
هوش مصنوعی: من به خاطر ضعف اقبال خود، شجاعت و ارادهای دارم که از جایگاه بلند خود که شبیه رد پا بر روی تخت است، پایین نمیآید.
هوش مصنوعی: نفس انسان هرگز نمیتواند وابستگیها و تعلقات را رقم بزند؛ زیرا با یک خط، مانند قلم یک نویسنده، همه چیز را در یک لوح مینویسد.
هوش مصنوعی: از کسی نپرس که دلتنگی من از چه چیزی است. دلتنگی من مانند اشکهای یک کودک است که به خاطر دوری از شیر مادرش میریزد.
هوش مصنوعی: اگر من بتوانم با این آثار خیالی به پاکی دست پیدا کنم، آنگاه وجود کوچک من میتواند به چشمانداز بزرگی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در هر حالت ناامیدی، از بخت بد خود سپاسگزارم که مانند سایه به پای کسی نچسبیدهام.
هوش مصنوعی: در زندگی، هرچقدر هم که تلاش کنم و آزادانه پرواز کنم، باز هم نمیتوانم از وابستگیهای خود خلاص شوم. اگر هم به قفس و دام نتوانم برسم، این وابستگی همچنان مرا اسیر میکند.
هوش مصنوعی: نشان من واضح و روشن است، اما سر و برگ تسلیکو هنوز به خاطر پیچ و خمهای حرکات کماندار، درگیر و دچار مشکل است. تیر من نیز تحت تأثیر این حرکات قرار دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی خواستهام، تمام داراییام را هدر دادم. بیدل، هیچ چیزی جز حسرت برای من باقی نماند، حتی آبی که صرف خمیر من شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من
بقدر جوهر از آیینه میبالد صفیر من
سراغی از مثال من نداد آیینهٔ هستی
بهملک نیستی روکن مگر یابی نظیر من
دراین ویرانه جز یاد خط الفت سواد او
[...]
ز درویشی بقا دارد دل روشن ضمیر من
زند پهلو به آب زندگی، موج حصیر من
کهن تاریخی عشقم که با داوود مدّتها
زبور ناله می سنجید کلک خوش صفیر من
به خواب مرگ نگذارد هجوم لرزه خسرو را
[...]
چرا افتاده ای، ای قهرمان شیر گیر من؟!
غضنفر کش، هژبر انداز، عباس دلیر من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.