پر نفس میسوخت ما و من ز غیرت تن زدم
ننگ خاموشی چراغی داشتم دامن زدم
ثابت و سیار گردون گردهٔ وهم منست
صفحهٔ بیکاری آمد در نظر سوزن زدم
گاهگاهی آفتابم ناز پرتو میفروخت
چشم پوشیدم ز غیرت گل بر این روزن زدم
کسب معقولات امکان غیر نادانی نداشت
با تجاهل ساز کردم کوس چندین فن زدم
حسن مستوری ندارد خاصه در کنعان ناز
بوی یوسف داشتم بیرون پیراهن زدم
تا تلاش موسی از من رمز حاجت وا نشد
شعلهٔ تحقیق بودم خیمه در ایمن زدم
غیرت فقرم طبیعی حرکتی در کار داشت
حرص را میخواستم سیلی زنم گردن زدم
رشک همچشمی نرفت از طبع غیرتزای من
هرکجا آیینه دیدم بر دل روشن زدم
سیر از خود رفتنی کردم ز عشرتها مپرس
رنگ بالی زد که آتش در گل و گلشن زدم
پیری از من جز ندامت شیوهای دیگر نخواست
حلقه تا گردید قامت بر در شیون زدم
حرص را بیدل به نعمت سیر اگر کردم چه شد
گوهر یک خرمگس من نیز در روغن زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق انسانی و دگرگونیهای درونی فرد اشاره دارد. شاعر از تجربههای شخصی خود سخن میگوید و با استفاده از استعارهها و تصاویر مختلف به بیان مضامین همچون غیرت، تلاش، فقر، عشق و ندامت میپردازد. او به درگیریهای درونی و چالشهایی که در زندگی داشته، اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این تجربیات بر شخصیت و رویکرد او تأثیر گذاشته است. این متن به طرز هنرمندانهای احساسات و افکار پیچیده انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با تمام وجود میسوزم و از حس غیرت و مسؤولیت خودم را کنار کشیدم. از سکوت و بیتحرکی خجالت کشیدم، چون در دل خود نوری داشتم که میخواست بالا برود.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیتی از تنهایی و عدم فعالیت اشاره دارد. او به گردونهای شبیه به دایره اشاره میکند که ممکن است نماد زندگی یا زمان باشد و این دایره در ذهن او ثابت و ساکن نیست. در این میان، او به بیکاری و عدم تحرک در زندگیاش فکر میکند و این احساس در ذهنش به قدری متمرکز شده که مانند سوزنی در نظرش میدرخشد، نشاندهندهی نوعی دقت و توجه به وضعیت خود است. این تماماً تصویرگر حالتی از اندیشه و تأمل درونگرایانه شاعر است.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات آفتاب با ناز و زیباییاش نور میپاشد و من بیتوجه به حسادت گل از این دریچه به آن نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به مفاهیم منطقی، نمیتوان به نادانی متکی بود، به همین دلیل با بیتوجهی و سهلانگاری برخورد کردم و در زمینههای مختلف دانش را تجربه کردم و فنون زیادی آموختم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت پنهان نیست، به ویژه در سرزمین کنعان که نماد زیبایی و ناز است. من بوی یوسف را استشمام کردم و از دلم خواستم تا عشق و زیبایی را نشان دهم، حتی اگر به زنجیر و محدودیتها تعلق دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تلاش و کوشش موسی به نتیجه نرسید و راز درخواستهای من فاش نشد، من همچنان در آتش تحقیق به سر میبردم و در جای امنی خیمه زده بودم.
هوش مصنوعی: حس غیرت و عشق به دست آوردن، من را به عمل واداشت و احساس حرص و طمع را به شدت سرکوب کردم.
هوش مصنوعی: عشق و غیرتی که در وجود من هست، باعث شده که هیچگاه حسادت و رقابت از بین نرود. هر وقت که خودم را در آینه میبینم، به خاطر این حس، روشنایی و شور در دل من ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: در پیریزی دنیای عشق، به سفری پرداختم که از آن خودم را بهدور بردم. در این مسیر، رنگی از شعله را به گلها و باغها زدم و آتش را در میان آنها روشن کردم.
هوش مصنوعی: پیری فقط از من پشیمانی خواسته است و به جز این هیچ خواسته دیگری ندارد. وقتی که حلقه بر کمرم افتاد، به درستی ناامیدی و فریاد زدم.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر طمع، از نعمتها سیر شدم، چه فایده دارد؟ حتی گوهر و ارزش من هم به مانند خرمگس در روغن خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.