کاظم حاتمی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
درود بر یاران جان،
گرچه واژهٔ ننشینی در بیت چهارم نادرست نمینماید ولی کمترین را واژهٔ بنشینی دلچسبتر میآید، چرا که چون یاری چنین بلندبالا در کنار سرو بایستد، قامت سرو در نظر نیاید و باغبان دگر سرو ننشاند، پس چنین یار بلندبالایی چون به بستان درآید نزد سرو بنشسته به باید تا ایستاده.
یاران را این لیطفه گویی در نظر نیامده که نشستن اینجا نه به معنی بودن بل متضاد ایستادن است.
نیز میان نشستن یار و نشاندن سرو، ایهامی بس دلانگیز پدید آمده است.
اگر شایسته باشم از این غزل خوانشی خواهم کردن به بوی آن، که دوستان را پسند افتد.«کاظم حاتمی» ۱۴۰۴/۶/۲۴
مهدی یعقوبی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷ - بهانه:
پس از دوری وصال یار زیباست
وشا قلبی که در هجران شکیباست
هـــمهدیــ ــاجـــر
یوسف شیردلپور در ۶ ساعت قبل، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » خبیثات » شمارهٔ ۳۳:
واین نشان بی ادبی سراینده شعر نیست بلکه از واقعیت کلمات درست است که ما
مثلاً رعایت ادب میکنیم و به کص و کیر میگوییم آلت تناسلی
واز حروف انگلیسی یا زبان غیر فارسی استفاده میکنیم
فرشته پورابراهیمی در ۷ ساعت قبل، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۵:
اهمیت حفط کردن روابط انچنان بالاست که با ابیاتی بسیار زیبا از سعدی با اون مواجه میشیم،
دو صاحبدل نگه دارند مویی...
ایشون میفرمایند اگر اشتراکات به نازکی و سستی تار مویی باشه دو فرد صاحبدل اون رو حفظ میکنند و مانع پاره شدنش میشوند، اما دو فرد جاهل اگرچه اشتراکاتی به سختی و مستحکمی زنجیر داشته باشند اون رو پاره میکنند و از بین میبرند!
آدم وقتی میبینه هم توانایی حفظ و حراست و آبادانی در وجودش هست و هم توانایی نابودی و ویرانی کدوم رو انتخاب میکنه؟! این همون جایی هست که فرق بین صاحبدل و جاهل خودش رو نشون میده .
مظهر بشیری در ۱۰ ساعت قبل، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱:
با سلام و ادب
قدک به معنای کرباس رنگ شده است
حمیدرضا فراهانی در ۱۱ ساعت قبل، ساعت ۰۷:۳۹ در پاسخ به پیمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:
سلام آقا پیمان. چطور میتونم باهاتون در تماس باشم؟ این شماره منه 09180849215 خوشحال میشم ارتباط برقرار کنیم
کوروش در ۱۶ ساعت قبل، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۵ - قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو:
صبر اگر کردی و الف با وفا
از فراق او نخوردی این قفا
یعنی چه ؟
احمد احمد در ۱۶ ساعت قبل، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
در معنی بیت ، ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
شاید این رباعی منسوب به خیام کمکی کند
گویند که ماه روزه نزدیک رسید
منبعد به گرد باده نتوان گردید
در آخر شعبان بخورم چندان می
کاندر رمضان مست بخسبم تا عید
علی میراحمدی در ۱۶ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:
«زاهد ایمن مشو از بازیِ غیرت، زنهار
که ره از صومعه تا دیرِ مغان این همه نیست»
زاهد برای خود و برای عبادت خود هویت قائل است.
زاهد به ظاهر خداپرست ولی در اصل خودپرست است و اخلاصی در عباداتش ندارد.
نیت آدمی از عبادت پروردگار باید تقرب به خداوند باشد ولی زاهد عبادت میکند برای اجر و پاداش یا برای جلب نظر مردمان.
حافظ وقتی زاهد را به بازی غیرت خداوندی هشدار میدهد در واقع این نکته را بیان میکند که زاهد غیر خدا را میپرستد.
علی میراحمدی در ۱۷ ساعت قبل، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی
پیشتر زان که چو گَردی ز میان برخیزم
چقدر زیباست این بیت.
بسیاری از عابدان ابیات این چنینی را هنگام دعا میخوانند و ازین سخنان در ارتباط با خدا بهره میگیرند.
مولانا از خدا خواسته است که به او سخنهای رقیق و لطیف یاد بدهد و بر دل و زبانش جاری کند:
یاد ده ما را سخنهای رقیق
تا به رحم آرد تو را ای خوش رفیق
میگوید سخنی در دهان من بگذار که لطیف و نیازمندانه باشد تا همان سخن رحمت تو را جذب کند.
و این بیت حافظ نمونه تمام و کمال چنین سخنانی است.
Shahin Shahsavar در ۱۷ ساعت قبل، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:
معنی
بیت اول
هوشیار باش که با افراد ناآگاه وارد بحث نشوی.
با کسانی که اهل برهان و دلیلند ستیزه و بحث مکنی
بیت دوم
اگر نمیخواهی تا ابد مثل کمان ، کج بمانی اگر در سلوک راستی میجویی ، مراقب باش که وقتی چون کمان از هر سو به سوی بحث و گفتگو میکشندت، نروی.(بحث با کج، نشانه کج بودن خودت است).
۳
اگر میخواهی گرگ تو را ندرد ، پس وقتی چوپان بسوی خودش فرا میخواندت با او نستیز.
۴
به شاهان نگویی که شما چی یا کی هستید وقتی تو را مهر شاهی و نشان و علامت پادشاهان نشان میدهند.
۵
وقتی در دل و جانت عشق جوانه زد و سر برآورد، مطلقا شاکر باش مبادا از تو در آن میان اثری باشد که بودن تو همان ستیزه کردن است.
۶. آنچه در ظاهر از طاعت و عبادتها و ... که انجام میدهی وقتی جواب میدهد که در باطن یا در عمل بر خلاف آنها نباشی.
۷.از مبدا و معاد (مساعلی که نمیتوانی ببینی و بفهمی و تنها باور داری) در شک و تردیدی. فقط گنان و حدس توست. تشخیص تو نیست و شخصا به عین الیقین ندیده ای که جای شک و تردید نماند. بینا خواهی شد بر همه آنها اگر با (چشم دل داران) و اهل نظر نجنگی.
۸.تمام دو جهان (جهان مادی و جهانهای ذهنی بعد از مرگ و غیره) در هنگام تجلی برای تو مشخص و متجلی، ( آنچه بزرگ مینمایدت اکنون همه بسیار ناچیز وکوچکو واضح ) میشوند ، اگر خودت چون ذره شوی (اگر ناچیز بودن خود را که بسی بزرگ میشماری را تشخیص دهی). (نفست نابود شود) و نه نفس را مثل کوه بزرگ و محکم کنی.
حقایق وقتی تو در میان نیستی آشکار خواهد شد.
۹.
(ویژگی زمان گذر کردن است و ویژگیه مکان ثابت ماندن.)(زمان ومکان، از ذهنند)
اگر تو هم مثل زمان گذران از خودت ( مجموع هم هویت شدگی ها، افکار، ذهن) بگذری، و مثل مکان بر روی خود پافشاری نکنی، از زمان و مکان فراتر می آیی.
۱۰.تو مانند چرخ در گردشی به آنجا که باید نیروی، بشکل خودبخودی ، اگر در برابر جریان زندگی و آنچه هست (که به جریان آب تشبیه شده است) ،، مانند دولاب مقاومت نکنی.
دولاب مجموعه چرخ و طناب و سطل است که از چاه آب میکشد.و هنگام بالا کشیدن از آب سطل پر آب شده و نسبت به قبل مقاومت دارد.
۱۱
خود زندگی و آسمان و جهان جرات ندارد از شاه یا سرور خود سر بپیچد . مبادا مبادا، تو با سرور جهان و شاه زندگی ستیزه کنی. (استعاره از مقاومت و خواسته ای بر خلاف داشتن و ...) ((معنی دیگر در انتها))
۱۲ اگر واقعا در راه باشی حتما به نزد خلیفه در بغداد( استعاره از رسیدن به جایی که باید و دیدن روی یار), به شرط اینکه در هر جایی به هر بهانه ای نایستی. در میانه راه دائم توقف نکن اگر که نگاهت به معشوق است.
ایران مدت زیادی باج و خراج پرداز خلیفه مسلمانان بود که در بغداد (پایتخت) زندگی میکرد و همدان از شهر های زیبای ایران در مسیر حرکت به بغداد.(استعاره از دائما بخاطر زیبایی ها یا هر نوع فریب مثل بحث و گفتگو با دیگران و غیره ، متوقف نشدن. ( در مورد همدان احتمالا، اما ممکن است اشتباه کنم.)
۱۳. انواع مکر و حیله و زرنگ بازی ومکاری ، در مقابل سطلان جواب نمیدهد و درست در نمیآید. برای دیگران جواب میدهد. ( استعاره صداقت کامل با خود ).(ممکن است در اشتباه باشم در درک معنی درست این بیت. آن را به انواع مختلف میتوان معنی کرد ).
پیام بیت اما (صداقت) کامل با خود.
۱۴. آیینه نمادیست از آنچه در عین خاموشی و بی کلامی ، همه چیزت را به تو نشان میدهد. بدون نظر دادن و صحبت کردن تمام وجود جسمانی تو را ، چه خوب چه بد ، بمحض اینکه روبه روی او بایستی میگویدت.
مثل آیینه میشوی که بدون هیچ کلامی همه چیز میگویی.(بودن تو کافیست برای بیشترین اثر گذاری). وجودت گویای همه چیز میگردد مانند آینه ، بدون نیاز به سخن و گفتار ، اگر که از زبان و سخن بگذری و یکپارچه قلب یا دل شوی. ( وقتی که تو ابدا در میان نباشی و تماما از خودت بی خبر و ذوب در عشق یا خدا شده باشی ).
اگر اشتباه و غلطی در معنی باشد لطفا بزرگوارانه به دیده اغماض از بنده بگذرید. و از آنجا که گفتن معنی و منظور شاعر (تفسیر) و دستیابی قطعی به آنچه ایشان منظور داشته ، در توان خود نمیبینم و درست نمی دانم، از هر توضیح اضافه خودداری شده است. و تنها آنچه از سطح شعر نمایان است را ، به فارسی امروزی برگرداندم. بابت هر نوع اشتباه و کمبودی عذرخواهم.
در بیت چون جهان زهره ندارد که ستیزد با شاه
زَهره را میتوان زُهره خواند. یا همان ونوس که بر خلاف تمام سیارات خورشیدی به دور خورشید میگردد. و جهت گردش آن متفاوت است. و همانطور که مشاهده میکنید در بکار بردن صنایع ادبی و زیبایی آرایه ها ، گاهی بسته به نگرش هر شخص ، چندین معنی گوناگون میتوان دریافت.
به هر حال معنای مولانا برای ما ارزشی ندارد مگر سنگ محک قرار گیرد. معنی حافظ و مولانا معنای من نخواهد شد. و معنی چیزی نیست که از دیگری گرفته شود.همچنین ارزش یادگیری ندارد. زیرا یادگیری هم تنها از خود ، توسط خود، از منبع خود و بشکل خود بخود صورت میگیرد. و اگر نه دانش و اطلاعات یادگیری نیست. فضیلت و معنی نمیتواند جعلی و قرضی باشد. معنی خود تو هستی. ازین رو بسته به سطح خواننده ،، هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد.
با سپاس
ابوالفضل رعیت پیشه در ۱۸ ساعت قبل، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۰:
چه قدر این غزل عالیه
احمد خرمآبادیزاد در دیروز یکشنبه، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح نصر:
مصرع دوم بیت 5 به شکل «یکی ز درد و دریغ ویکی زیاد محن» نا مفهموم است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 76431، این مصرع عبارت است از «یکی ز دردِ دریغ و یکی ز بار محن» که معنای کاملا روشنی دارد.
درخور یادآوری است که در یک نسخه خطی (به شماره ثبت 13642) و نیز نسخه تصحیح شدۀ علیرضا شعبانلو (انتشارات آزما، تهران 1389)، به جای «بارِ محن»، ترکیب «بادِ محن» را میبینیم که البته مفهوم روشنی ندارد.
نسخه خطی مورد استناد (به شماره ثبت 76431) و وجود موارد زیر، درستی «بارِ محن» را تایید میکنند.
1- گذشته از رواج «بار محنت» در سراسر ایرانِ فرهنگی، این اصطلاح روشن، 48 بار در متونِ به ثبت رسیدۀ گنجور به کار رفته است.
2-به کار برده شدن اصطلاح «بارِ محن»، از سوی سه تن دیگر از سخنوران به ترتیب،
2-1-«سپهر بارِ محن جاودانه برگیرد/از آن کسی که به خدمت بر تو یابد بار» (بیت 28، قصیده 208 امیرمعزی)
2-2-«مده از عشق آخور، هم چو خر، تن زیر بار اندر/که بس بار محن آخر درین دار محن بینی» (بیت 29، قصاید و قطعات، شماره 37)
2-3-«قامتم خم گشته از بار محن/از غم بیدستی عباس من» (بیت 23، الروایات و المصائب، شماره 35)
*بهرهگیری از نگرش سیستمی، یعنی افزایش توانایی در کار پژوهشی و بازخوانی نسخههای ارزشمند موجود.
علی میراحمدی در دیروز یکشنبه، ساعت ۲۱:۲۲ در پاسخ به مهدی مقدم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:
فرمایش چت جی پی تی صحیح تر به نظر میرسد.
گویا من اشتباه برداشت کردم.
مهدی مقدم در دیروز یکشنبه، ساعت ۱۹:۴۳ در پاسخ به علی میراحمدی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:
سپاس فراوان عزیز
تا شما زحمت پاسخ بکشید من از چت جی پی تی هم پرسیدم و یه تبادل نظری هم داشتیم ، بنظرتون میشه اینطور هم گفت؟👇
"به گزین" یعنی گزیننده ی بهترین یعنی فریدون بعنوان تقسیم کننده در زمان تقسیم، "دل روشن" نداشته یا خرد و منطق از ا و گسسته شده.
علی میراحمدی در دیروز یکشنبه، ساعت ۱۸:۳۴ در پاسخ به مهدی مقدم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:
معنای بیت اینست:
آگاه باش ای پادشاه چین و ترک و ای کسی که دل روشنت را از انتخاب برتر و بهتر گسسته ای..
به زبان امروزی یعنی :بیخیال بزرگی و مقام برتر و بالاتر شده ای
با چنین خطابی و گفتن پادشاه ترک و چین و سپس آوردن عبارت« دل روشن»به نوعی برادر را تحریک میکند تا تصور کند که ارزشش بیش از قلمرویی است که پدر به او داده و به نوعی سرش کلاه رفته است.
سلم شخصیت زبان بازی است و همواره تور را تحریک کرده و او را جلو می اندازد.
درین بیت سلم تور را تحریک به قتل ایرج میکند:
اگر بیخ او نگسلانی ز جای
ز تخت بلندت کشد زیر پای
مهدی مقدم در دیروز یکشنبه، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:
بدان ای شهنشاه ترکان و چین
گسسته دل روشن از به گزین
معنی بیت بالا چی میشه؟
علی احمدی در دیروز یکشنبه، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:
به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است
بکُش به غمزه که اینَش سزایِ خویشتن است
دل من در زلف تو گرفتار شده و بیمار است آن هم بیمار و گرفتار خودش (از بس که تو را ندیده )پس بیا و با غمزه خودت آن را بکش که از این بیماری رها شود این سزای اوست که به این راه عاشقی وارد شده است
گَرَت ز دست برآید مُرادِ خاطرِ ما
به دست باش که خیری به جایِ خویشتن است
این آرزوی ما عاشقان است اگر امکان دارد دست به کار شو که برای خودت هم خوب است
به جانت ای بتِ شیرین دهن که همچون شمع
شبانِ تیره، مُرادم فنایِ خویشتن است
ای بتی که خوش سخن هستی واقعا من شبها مثل شمعی که می سوزد آرزویم مرگ در راه عاشقی است
چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
مَکُن که آن گلِ خندان به رای خویشتن است
اینجا خودش را بلبل می خواند و می گوید ای بلبل عاشق وقتی به فکر عاشقی افتادی به تو گفتم که این کار را نکن چون معشوق به مصلحت خودش عمل می کند و هر وقت بخواهد رویش را نشان می دهد و عطر افشانی می کند
به مُشکِ چین و چِگِل نیست بویِ گُل مُحتاج
که نافههاش ز بندِ قَبایِ خویشتن است
لازم هم نیست که عطر و مشک و زیورآلات داشته باشد گل اگر گلبرگ هایش را باز کند تو فیض خواهی برد و مست خواهی شد
مرو به خانهٔ اربابِ بیمُروتِ دهر
که گنجِ عافیتت در سرایِ خویشتن است
در این روزگار مبادا به سوی خانه کسانی بروی که به ظاهر همه چیز دارند ولی انصاف ندارند .در زلف یار خود اگر هم بیمار باشی بازهم گنج عافیت را در همین سرای خودت (زلف یار) جستجو کن
بسوخت حافظ و در شرطِ عشقبازیِ او
هنوز بر سرِ عهد و وفایِ خویشتن است
راه عشق اینگونه است که با سوختن همراه است ولی باید وفادار به پیمان خود با معشوق بمانی و این عین عافیت است نه گرفتاری .
یکی از درسهای ابن غزل در عشق های زمینی است .عشقبازی عهد است نباید به آن به شکل گرفتاری نگاه کرد .چیزی که متاسفانه در اذهان بسیاری از متاهلان جامعه می بینیم .
فریما دلیری در دیروز یکشنبه، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰:
عالی
علی احمدی در ۲ ساعت قبل، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹: