ز من عمریست میگردد جدا دل
ندانم با که گردید آشنا دل
ز حرف عشق خارا میگدازد
من و رازیکه نتوانگفت با دل
به فکر ناوک ابروکمانی
چو پیکانم گره از سینه تا دل
به امید پری مینا پرستیم
ز شوقت کرد بر ما نازها دل
نفس آیینه را زنگار یأس است
ز هستی باخت امید صفا دل
به رنگ لاله نقد دیگرم نیست
مگر از داغ خواهد خونبها دل
تپشگمکرده اشکی ناتوان چشم
گره بالیده آهی نارسا دل
ثباتی نیست بنیاد نفس را
حباب ما چه بندد بر هوا دل
مزن ای بیخبر لاف محبت
مبادا آب گردد از حیا دل
در آن معرض که جوشد شور محشر
قیامت هم تو خواهی بود با دل
حریفان از نشان من مپرسید
خیالی داشتم گم گشت با دل
فسردن بیدل از بیدردیام نیست
چو موج گوهرم در زیر پا دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی و غم دلش سخن میگوید و نمیداند دلش با چه کسی آشنا شده است. عشق او را میسوزاند و او را در یک راز ناخوانده گرفتار کرده است. شاعر به یاد معشوقهاش با ابروهای خوشفرم فکر میکند و وجودش را به خاطر عشق او رنج میکشد. امیدش به معشوق کمرنگ شده و احساس میکند زندگیاش بیمعنا شده است. او همچنین درباره تپش دلش و دشواریهای زندگی صحبت میکند و از عواطف و احساساتش مینالد. در نهایت، او به بیاعتنایی دیگران به محبتش اشاره میکند و احساس تنهایی و سردی در وجودش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: مدت طولانی است که دل من از من دور میگردد و نمیدانم با چه کسی آشنا شده و ارتباط برقرار کرده است.
هوش مصنوعی: از عشق، دلم مثل سنگی داغ و نرم میشود و رازی دارم که نمیتوانم با هیچکس در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: با غم و اندیشهای همچون تیر، در حالتی دلخراش و ناراحت از دلی پر از درد و غم میگذرانم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و زیبایی معشوق، دل ما را پر از آرزوها و ناز کرد. ما با امید و اشتیاق به او نگاه میکنیم.
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند آینهای است که غبار یأس و ناامیدی بر آن نشسته و این احساس ناشی از فقدان امید و صفای دل در زندگی است.
هوش مصنوعی: به رنگ لاله، دیگر چیزی از من باقی نمانده است، مگر اینکه از درد و اندوهی که در دل دارم، جانم را بپردازم.
هوش مصنوعی: چشمها با تپشی ضعیف اشکی را پنهان کردهاند و دل که با ناامیدی پر شده، آهی نامناسب و ناکافی را از خود خارج میکند.
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند حبابی است که بر روی آب شناور است و هیچ ثباتی ندارد؛ بنابراین دل نمیتواند به چیزهای ناپایدار و غیرمطمئن وابسته باشد.
هوش مصنوعی: ای نادان، در مورد عشق و محبت خود باد به غب غب نزن، مبادا که به خاطر شرم و حیا، دلات سرد و بیمحبت شود.
هوش مصنوعی: در زمانی که شور و هیجان قیامت به اوج برسد، تو هم با تمام وجودت در آنجا حضور خواهی داشت.
هوش مصنوعی: از حالت و نشانههای من چیزی نپرسید، چون در دل خود خیالی داشتم که به طرز عجیبی گم شده است.
هوش مصنوعی: عشق و درد من به حدی عمیق است که نمیتوانم از آن رنج ببرم. مانند موجی که در اعماق دریاست، احساساتم زیر سطح قرار دارند و دیده نمیشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی بر خواند ازین افسانه با دل
چو عشق آمد کجا صبر و کجا دل
مرا بهرت خصومتهاست با دل
کنون با من درین سودا و با دل
اگر باد سر زلفت همین است
کجا ما و کجا جان و کجا دل
ز تو از گوشه چشمی اشارت
[...]
طرب پیوند خواهد کرد با دل
روا گشت آنچه میجست از خدا دل
الا ای نوجوان سلطان عادل
زبانها متفق گردیده با دل
به رنگی یأس جوشیدهست با دل
که درد آید اگر گویم بیا دل
جمالت مقصد چشم است، کو چشم؟
غمت باب دل است اما کجا دل؟
سراپا ناله میجوشیم چون موج
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.