دل از وسعت اگر شانی ندارد
بیابان هم بیابانی ندارد
در این دریا ندامت اعتبار است
گهر جز اشک عریانی ندارد
جنون مینالد از بیدستگاهی
که عریانی گریبانی ندارد
تو خواهی شیشه بشکن خواه ساغر
طرب جز رنگ سامانی ندارد
به خود میبال لیک از غصه خوردن
تنور آرزو نانی ندارد
محبتپیشهای بگداز و خون ش
که درد عشق درمانی ندارد
کشد چون گردباد آخر ز حلقت
گریبانی که دامانی ندارد
در دل میزنی آزادیت کو
مگر آیینه زندانی ندارد
محبت دستگاه عافیت نیست
تحیر ربط مژگانی ندارد
تظلم دوری از اصل است ور نه
نفس در سینه فغانی ندارد
تحیر بسمل اشک نیازم
به خون غلتیدنم جانی ندارد
اگر عشق بتان کفر است بیدل
کسی جز کافر ایمانی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تبیین احساسات عمیق و پیچیده انسانی پرداخته و از ناکامیها، تنهاییها و عشقهایی که با درد همراهاند صحبت میکند. او اشاره میکند که وسعت دل هیچگونه ارزشی ندارد اگر غم و اندوه در آن وجود داشته باشد. شاعر به ندامت و فقدان امید در زندگی اشاره میکند و تلخی عشق را به تصویر میکشد که بدون عواطف واقعی و پایداری، بینتیجه است. او همچنین به تناقضات در عشق و محبت میپردازد و میگوید که عشق نمیتواند منجر به آرامش و آسایش شود و در واقع، درد و تحیر همیشگی در آن نهفته است. در نهایت، او این عواطف را به عنوان بخشی از وجود انسانی و مخالف ایمان واقعی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان وسعت و بزرگی نداشته باشد، حتی بیابان هم از بیابانی بودن خود چیزی ندارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها چیزی که ارزش دارد، پشیمانی است و هیچچیز جز اشک، ارزش و زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: دیوانگی از کمبود جذابیت و زیبایی شکایت میکند، چرا که هیچ چیز از آن محافظت نمیکند و عریان و بیپناه است.
هوش مصنوعی: تو میتوانی شیشه را بشکنی یا جام خوشی را بنوشی، اما بدان که جز رنگ و نقش خاصی ندارد و جزئی از زینت دنیا نیست.
هوش مصنوعی: به خود افتخار میکند، اما از ناراحتیاش در دل، نمیتواند به آرزوهایش دستیابی کند و زندگیاش خالی از خوشبختی است.
هوش مصنوعی: شخصی که به محبت و عشق پایبند است، باید از خودش مایه بگذارد و سختیها را تحمل کند، زیرا عشق دردی است که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چون یک گردباد ناگهان میآید و همه چیز را به هم میزند، گویی که کسی که لباسی برای پوشیدن ندارد، ناگهان خود را در معرض نسیم سختی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: در دل به دنبال آزادیت هستی، اما آیا فراموش کردهای که زندانها هم میتوانند آینه داشته باشند؟
هوش مصنوعی: محبت وسیلهای برای آرامش و راحتی نیست؛ بلکه شگفتی و حیرت به کار میآید و ربطی به زیبایی و ظرافت ندارد.
هوش مصنوعی: تظلم یا شکایت از دوری و جدایی از حقیقت و اصل است، در غیر این صورت در درون انسان ندایی برای فریاد زدن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: حالت شگفتی و حیرت من باعث شده که اشک من مانند خون بر زمین بریزد و در این حال، من جانی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر عشق به معشوقان گناه است، پس هیچکس جز بیدلی که عاشق است، ایمانی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی اول که پیشانی ندارد
یکی آخر که پایانی ندارد
جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد
غم بیهوده پایانی ندارد
بغیر از باده درمانی ندارد
خمش کین قصه پایانی ندارد
زبانی و زبان دانی ندارد
چو او خود ساز و سامانی ندارد
چو او خود کاخ و ایوانی ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.