گر درین قحط سرایت نکند نان مددی
نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی
سرسری نگذری ای بیخبر از عقدهٔ دل
گر ز ناخن نشود کار به دندان مددی
ای غنی تا اثر انجم و افلاک بجاست
کس نمیخواهد از اقبال تو چندان مددی
در قناعت همه اسباب به زیر قدم است
مور این دشت نخواهد ز سلپمان مددی
اینقدر باز نگردد در تشویش سوال
ازکریمان نرسد گر به گدایان مددی
صحبت بیخردان آفت روحانی بود
آه اگر نوح نمیدید ز توفان مددی
حیف از آن بیخبری چندکه با قدرت جاه
خاک گشتند و نکردند به یاران مددی
فصل بیحاصلی اشک تریها دارد
سنگ شد ابر اگر کرد به نیسان مددی
اشک بیرونقی بخت سیه نپسندید
داشت این شام هم از فیض چراغان مددی
گل این باغ جنون حوصلهای میخواهد
بیدل از چاک ضرور است به دامان مددی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع قحطی و کمبودها میپردازد و در بیان ناکامیها و دردهای خود از عدم یاری و کمک دیگران گلایه میکند. او از غنیها میخواهد که از اقبال و ثروت خود بهرهبرداری کنند و از قناعت و نیازمندی دیگران غافل نشوند. همچنین تأکید میکند که بیخبری و بیعملی میتواند به بروز مشکلات روحانی منجر شود. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که برای زندگی بهتر و برقراری ارتباط واقعی، باید از دیگران یاری گرفت و در کنار هم به پیشرفت و رفع نیازها پرداخت. شعر به طور کلی از ناامیدی و فراموشی افراد نسبت به یکدیگر سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر در این زمانه که کمیابی و تنگدستی حاکم است، نانی به ما نرسد، چه جان را به رنگ زندگی بفروشیم و چه جسدی را به دنیا عرضه کنیم.
هوش مصنوعی: ای بیخبر از مشکلات عمیق دل، سرسری و بیتوجه نگذری. اگر نتوانی به کمک ناخن به کارهایت برسی، از دندان هم کمکی نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: ای کسی که غنای بیپایان و بینیازی تو واضح و آشکار است، کسی به مدد و لطف تو نیازی ندارد، چون تأثیر ستارهها و فلکها در کارها وجود دارد.
هوش مصنوعی: در زندگی اگر قناعت را در پیش بگیریم، تمام نیازها و وسایل مورد نیاز به سادگی در دسترس ما خواهد بود. مانند موری که در دشت میگردد و به یاری هیچ موجود دیگری نیاز ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر نگرانی سوال بکنی، نباید انتظار کمک از افراد بزرگوار را داشته باشی، حتی اگر به گدایان نیز مراجعه کنی.
هوش مصنوعی: گفتوگو با نادانان برای روحانی زیانآور است. ای کاش نوح، در برابر طغیانی که میدید، یاری از تو میگرفت.
هوش مصنوعی: این چه جای تاسف دارد که برخی از نادانان با قدرت و ثروت خود به جاه و مقام دست یافتهاند، اما در این راه به دوستان و یاران خود کمکی نکرده و یاری نرساندهاند.
هوش مصنوعی: فصل بیحاصلی، زمانی است که اشک و غم وجود دارد. اگر ابر سنگین شود و کمک کند، در بهار، همه چیز رنگ و بوی تازهای میگیرد.
هوش مصنوعی: در شب تاریک و غمانگیز، بخت بد، هیچ نیکویی را نمیپسندید و حتی در این شب هم از نور چراغها کمکی نیامد.
هوش مصنوعی: این باغ پر از عشق و جنون است و برای درک زیباییهای آن نیاز به صبر و حوصله داریم. بیدل، در اینجا اشاره میکند که برای بهرهبرداری از این زیباییها باید به یاری و کمک الهی توجه کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی
پایم از دست شد ای خضر بیابان مددی
تا به کی خواب گران پنبه نهد در گوشم؟
ای نوای جرس سلسله جنبان مددی
دانه ام خال رخ خاک شد از سوختگی
[...]
جان به لب آمده و نیست ز جانان مددی
وقت من تنگ شد ای دیده گریان مددی
چین بر ابرو زده و جانب من کرد نگاه
یار من بر سر جور آمده یاران مددی
روزگاریست که کارم به خدا افتادست
[...]
نه نفس تربیتم کرد و نه دامان مددی
آتشم خاک شد ای سوخته جانان مددی
شوق دیدارم و یک جلوه ندارم طاقت
مگر آیینه کند بر من حیران مددی
آرزو میکشدم بر در ابرام طلب
[...]
خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی
داغ جمعیتم، ای زلف پریشان مددی
عقده ها، پیش ره، از آبلهٔ پا دارم
دستم و دامنت، ای خار بیابان مددی
رنگ زردی، به شراب از رخ من نتوان برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.