نشاند عجزم بر آستانی که محوم از جیب تا به دامن
اگر بخوانند سر به جیبم و گر برانند پا به دامن
کجاست موقعشناس راحت که کم کشد زحمت تردد
به هرکجا رد . . . . . . . دشت نا آشنا به دامن
قماش ناموس وضع خویش است در هوس خانهٔ تعین
که دست و پای جنون و دانش همین ز جیب است تا به دامن
غبار ناگشته نیست ممکن زتهمت ما و من رهایی
به حسرت سرمه میخروشد هزارکوه صدا به دامن
جهانی از وهم چیده برخود دماغ اقبال سربلندی
گرفتم ای گردباد رفتی تو نیز برچین هوا به دامن
چه شیشه سازیست یا رب اینجا بهکارگاه دماغ مجنون
کهکردهکهسار همچو طفلان ذخیره سنگها به دامن
چو آسمان ازگشاد مژگان احاطه کردیم عالمی را
ز وسعت بال حیرت آخر رسید پرواز تا به دامن
به یک رمیدن زگرد امکان حصول هر مطلب است آسان
به قدر چین خفته است اینجا هزار دست دعا به دامن
نفس بهار است غنچهٔ دل، نیام زامداد غیر غافل
چو رنگ گل آتشی که دارم نمیبرد التجا به دامن
بهانهٔ درد هم کمالیست در طریق وفاپرستی
عرق دمد تا من اشک بندم به دوش چشم حیا به دامن
بیا که چشم امید بیدل به پای بوس تو بازگردد
ز شرم پوشیدهام چراغی چو رنگ برگ حنا به دامن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و حالات روحی خود میپردازد. او از خاموشی و عجز خود در برابر دنیای بیرونی میگوید و تصور میکند که کمبود آرامش حاصل از تردد در زندگیاش است. همچنین به جستجوی زیبایی و حقیقت در وجود خویش اشاره دارد و تمایل به رهایی از موانع و مشکلات را نشان میدهد. شعر به تصورات و آرزوها، احساس حسرت، و پیوند پیچیده میان عقل و جنون میپردازد. در نهایت، شاعر به امید و آرزوهای خود اشاره کرده و از عشق و وفای خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من را در جایی نشاندند که اگر از من بخوانند، به خودم میروم و اگر از من دور شوند، به دامنم میچسبم.
هوش مصنوعی: کجاست کسی که در موقعیتهای مناسب بتواند آرامش را بیابد و از تلاشهای بیفایده برای رفتوآمد به مکانهای نامشخص پرهیز کند؟
هوش مصنوعی: یک نوع لباس احترام و مقام انسان، به آن چیزی وابسته است که در آرزوی داشتن آن است. مرزهای جنون و دانش نیز از آنچه در درون یک فرد وجود دارد، نشأت میگیرد و تا زمانی که آن چیزها به شخص تعلق دارند، باقی میمانند.
هوش مصنوعی: غبار ننگ و عیب ما و تو بهراحتی پاک نمیشود. در دل حسرت از جدایی، صداهای بلندی از کوهها به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در این متن به تصویر کشیده میشود که فردی به خاطر خوشبختی و موفقیت خود احساس غرور و سربلندی میکند. در عین حال، به طوفانی اشاره میشود که از آنجا رفته و در نتیجه، آرامش بیشتری را تجربه خواهد کرد. هوای متلاطم و چالشها به پایان رسیده و اکنون زمان برای جمعآوری ثمرات و آرامش در زندگی است.
هوش مصنوعی: در اینجا نگارگر شیشهسازی مشغول کار است و در این کارگاه، دیوانهای مثل مجنون با دقت و توجه همچون کودکان، سنگهای درخشان را به دامن خود جمعآوری کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی با نگاهی پر از شگفتی به آسمان مینگرم، احساس میکنم که جهانی را در آغوش گرفتهام. آنچنان که پروازم به نهایت خود میرسد و به دامن آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: با یک لحظه دور شدن از دنیا، دستیابی به هر خواستهای آسان میشود. اینجا در دل شب، مثل هزاران دست دعا به دامن، امید و آرزوها خوابیده است.
هوش مصنوعی: دل من در بهار، شبیه غنچهای است که در حال شکفتن است. من از صبح زود، بدون هیچ غفلتی، مشغولم. شعلهای درون من وجود دارد که مانند رنگ گل میسوزاند و هیچ چیزی نمیتواند آن را از دامنم بیرون ببرد.
هوش مصنوعی: بهانهای برای درد میتواند نشانهای از کمال در راه عشق و وفاداری باشد. وقتی عرق میریزم، به ادامهٔ اشکریزیام در زیر چشم حیا و عفت اشاره دارم.
هوش مصنوعی: بیا که نگاهی امیدوارانه به تو داشته باشم. از شرم، خود را پنهان کردهام و گویی چراغی به رنگ حنا بر دامنم روشن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.