ای گرد تکاپوی سراغ نو نشانها
وامانده اندیشهٔ راه تو گمانها
حیرت نگه شوخی حسن تو نظرها
خامش نفس عرض ثنای تو زبانها
اشکیست ز چشم تر مجنون تو جیحون
لختی ز دل عاشق شیدای تو کانها
در کُنْهِ تو آگاهی و غفلت همه معذور
دریا ز میان غافل و ساحل ز کرانها
عمریست که نه چرخ به رنگ گل تصویر
واکرده به خمیازه بوی تو دهانها
آن کیست شود محرم اظهار و خفایت
آیینهٔ خویشند عیانها و نهانها
بر اوج غنایت نرسد هیچ کمندی
بیهوده رسن تاب خیالند فغانها
آنجا که فنا نشئهٔ اسرار تو دارد
پیمانهکش جوش بهار است خزانها
هر سبزه درین دشت شد انگشت شهادت
تا از گل خودروی تو دادند نشانها
از شوق تمنای تو در سینهٔ صحرا
همچون دل بیتاب تپان ریگ روانها
جز ناله به بازار تو دیگر چه فروشیم
اینست متاع جگر خسته دکانها
بیدل ره حمد از تو به صد مرحله دور است
خاموش که آوارهٔ وهمند بیانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی پرداخته و حالتهای احساسات عاشقانه را در قالب تصاویر زیبا و رمزآلود ارائه میدهد. شاعر به دنبال نشانههایی از معشوق است و به حیرت و شگفتی ناشی از زیبایی او اشاره میکند. او از اشکهای مجنون سخن میگوید و بیان میکند که دل عاشق همچون رودخانهای خروشان است. در این دنیای پر از غفلت، شاعر یادآوری میکند که تنها با زیبایی و عشق میتوان به حقیقت رسید. همچنین اشاره میشود که جز دلتنگی و ناله، چیزی از درد عشق باقی نمانده و همه چیز در گذر زمان همچون دشتهای بیکران است. در پایان، شاعر خود را دور از درک عشق حقیقی میداند و به ناامیدی از بیان احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای گرد، در پی نشانههای نو، اندیشههای متنوع را در مسیر تو به تردید کشاندهاند.
هوش مصنوعی: نظرات و نگاهها به زیبایی تو خاموش شدهاند و همه از شگفتی و تحسین تو کوتاه آمدهاند. هیچکس توانایی بیان شایستهای از تو ندارد و همه در برابر جلوههای تو ناامیدند.
هوش مصنوعی: اشکی از چشم مجنون تو جاری شده که به رود جیحون میریزد. این اشک، نشانهای از دل عاشق و شیدا است که به یاد توست.
هوش مصنوعی: در دل تو هم آگاهی وجود دارد و هم غفلت، و هر دو معذورند. دریا میان غافلان و ساحل در کرانهها قرار دارد.
هوش مصنوعی: سالیان زیادی است که چرخ زمان، رنگ گل را به تصویر نکشیده و بوی تو همچنان در دهانها میپیچد.
هوش مصنوعی: آن شخص کیست که میتواند در دلهای پنهان و آینهای که خود را نشان میدهد، رازها و عواطف نهانی و آشکار را درک کند؟
هوش مصنوعی: هیچ کمندی نمیتواند به اوج ثروت و توانایی تو برسد؛ زیرا زنجیرهای خیالات و فریادها بیهوده هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که نابودی و زوال به حقیقتهای پنهان تو پیوند دارد، نشانگر شور و شوق بهار است، حتی با وجود فصلهای خزان و پاییز.
هوش مصنوعی: در این دشت، هر سبزهای به نشانهی شهادت تبدیل شده است؛ زیرا از گل تو نشانهها را آشکار کردند.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق و آرزوی تو، دل من مانند یک دل پر تپش در بیابان، شبیه به ریگهای روان و بیقرار شده است.
هوش مصنوعی: ما هیچ چیز دیگری برای عرضه در بازار تو نداریم جز ناله و گریه. این تنها چیزی است که از دل پریشان ما به نمایش گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: راستگوئی و ستایش از تو بسیار دور است چرا که کلام و بیانها فقط به وهم و خیال منتهی میشوند و به حقیقت نزدیک نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس که خورم بر جگر از طعنه سنانها
خون شد جگر ریش من از زخم زبانها
دانی که چه بس تیر نهان خوردهام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشانها
من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
[...]
ای عشق تو آتش زده در خرمن جانها
وز سوز غمت سوخته دلها و روانها
خون شد دل عشاق ز دست الم عشق
شرح غم عشق تو برونست ز بیانها
از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش
[...]
ای شانهکش طره نعت تو زبانها
وی دانهکش خرمن مدح تو بیانها
کم نیست جگرداری پیران ز جوانها
کار دم شمشیر کند پشت کمانها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهانها؟
گویایی جانهاست به گفتار تو موقوف
[...]
ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
اوراق گلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.