چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق کردم
ز شرم زندگیگفتمکفن پوشم، عرقکردم
کف پا میشدم ای کاش از بی اعتباریها
جبینگردیدم و صد رنگ خجلت در طبقکردم
چو صبحم یک تأمل درس جمعیت نشد حاصل
به سطری کز نفس خواندم ز خود رفتن سبق کردم
به حیرت صنعت آیینه را بردم به کار آخر
پریشان بود اجزای تماشا یک ورق کردم
مپرسید از قناعت مشربیهای حیات من
به ساغر آبرویی داشتم سد رمق کردم
به هر جا فکر مستی نیست مخموری نمیباشد
هوسهای غذا بود این که خود را مستحق کردم
شبی آمد به یادم گرمی انداز آغوشی
چنان از خود برون رفتم که پندارم عرق کردم
زبان اصطلاح رمز توحیدم که میفهمد
که من هرگاه گشتم غافل از خود یاد حق کردم
نفس از دقت فکرم هجوم شعله شد بیدل
نشستم آنقدر در خون که صبحی را شفق کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس خجالت و شرم از زندگی و ناپایداریهای آن اشاره میکند. او به تصویر شبنم و صبح میپردازد و از بیاعتباری خود میگوید. ضمن تأمل بر زندگی، به تأثیرات جمعیت و هوسهای دنیوی فکر میکند و این احساسات او را به یاد محبت و گرمی یک آغوش میاندازد. شاعر به جستجوی معنا و یاد حق میپردازد و در نهایت از شدت اندیشه و تفکر در مورد خودش به حالت غمگینی میرسد. این شعر نمایانگر تضاد بین جستجوی معنای عمیق زندگی و احساس ناکامی و بیاعتباری است.
هوش مصنوعی: همچون شبنم که بر اثر صبح گاهی محو میشود، من نیز به خاطر شرم از زندگی، تصمیم گرفتم که خود را بپوشانم و در نتیجه عرق کردم.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم به جایی برسم که کمترین اهمیت و ارزشی نداشته باشم و در نتیجهی آن از شر خجالت و شرمساری خلاص شوم و آن احساسات ناپسند را کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: صبح که میشود، به تأمل مینشینم و میبینم که درسی از جمعیت نگرفتم. تنها سطری که از نفس خود خواندم، مرا به یاد رفتن انداخت و فهمیدم که باید درسهایی از این تجربه بگیرم.
هوش مصنوعی: در شگفتیام که چگونه میتوانم از آیینه استفاده کنم؛ آخر کار، رشتههای تماشا به هم ریخته بود. فقط یک ورق از آن را برگرداندم.
هوش مصنوعی: از دیگران نپرسید که قناعت من به چه چیزی بستگی دارد، زیرا من در زندگیام به خاطر آبرویم با مشکلات و سختیها دست و پنجه نرم کردهام.
هوش مصنوعی: در هر جایی که فکر و عقل حاکم باشد، انسانی که به مستی افتاده وجود ندارد. خواستههای زندگی مانند غذا به من الهام کردهاند تا خود را سزاوار و شایسته بدانم.
هوش مصنوعی: شبی به یادم آمد که کسی با آغوشی گرم به من نزدیک شد. چنان غرق در احساس شدم که گویی عرق کردم و از خود بیخود شدم.
هوش مصنوعی: زبان من نشاندهنده حقیقت واحد وجود است. هرگاه از خود غافل شوم، به یاد خدا میافتم.
هوش مصنوعی: احساسات عمیق و افکار دقیق من به حدی شدت گرفته که مانند شعلهای پرحرارت به وجود آمدهاند. من به قدری در این حالت غرق شدهام که دیگر نمیتوانم فراموش کنم و صبح را با رنگ شفق آغاز کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۵
مپرسید از قناعت مشربیهای حیات من
به ساغر آبرویی داشتم سد رمق کردم
چه خوش گفتست طغرل حضرت بحر سخن بیدل
به ساغر آب رویی داشتم سد رمق کردم
کتاب عشق میخوانم کنون فهم سبق کردم
به استاد خرد بیجا ازین مبحث نطق کردم
همیکردم به کلک فکر تحریر جمال او
به وصف نوبت رخسار او گل در طبق کردم
ازآن روزی که بنمودم به جنت نسبت کویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.