هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست
ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست
خمیازهٔ شوق تو به می کم نتوان کرد
ما را به قدح نسبت گرداب و حبابست
آستان نتوان چشم به پای تو نهادن
این گل ثمر دیدهٔ بیخواب رکابست
ای شمع حیا رنگ، عتاب آن همه مفروز
هرجا شرر آیینه شود جلوه کبابست
غافل ز شکست دل عاشق نتوان بود
معموری امکان به همین خانه خرابست
گیرم نشدم قابل پیمانهٔ رحمت
آیینه یاسم چه کم از عالم آبست
پرواز نیاید ز پرافشانی مژگان
ای هیچ به کاری که نداری چه شتابست
ما هیچکسان، بیهوده مغرور کمالیم
گر ذره به افلاک پرد در چه حسابست
این میکده کیفیت دیدار که دارد
هرجا مژه آغوش کشد جام شرابست
منعم دلش از بستر مخمل نشکیبد
این سبزه خوابیده سراپا رگ خوابست
صد آبله پیمانه ده ریگ روانم
پای طلبم ساقی مستان شرابست
یارب هوس شانهٔ گیسوی که دارد
عمریست که شمشاد به خون خفتهٔ آبست
خاموشی آن لب به حیا داشت سوالی
دادیم دل از دست و نگفتیم جوابست
بیدل ز دویی چاره محال است درین بزم
پرداز تو هم آینه چندان که نقابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و احساسات عمیق عاشقانه پرداخته و به تقابل عشق و درد و زیبایی اشاره دارد. شاعر از دیدار معشوق و زیباییهای او سخن میگوید و حسرت و شوقی را که در دل دارد بیان میکند. با تصاویری از می و میکده، دلباختگی و ناتوانی از کنترل شوق و عشقش را توصیف میکند. همچنین به وابستگیهای عاطفی و زندگی پرچالش عاشقانه پرداخته و تأکید میکند که گاهی عشق به ناکامی و سردرگمی میانجامد. در مجموع، شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای هنری، پیچیدگیهای عشق و دلبستگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، با وجود حجاب، تنها تصویر تو را میبینم. ای چادر بافتهات، این چه پردهپوشی است که به چهرهات زینت دادهای؟
هوش مصنوعی: احساس شوق و اشتیاق تو را نمیتوان به راحتی کم کرد؛ چرا که ما مانند حبابهایی هستیم که در گرداب میچرخند و به مشروب و میپردازند.
هوش مصنوعی: به درگاه تو نمیتوان فقط به نگاه کردن بسنده کرد؛ این گل، میوهی انتظار و خواب نداشتن من است.
هوش مصنوعی: ای شمع باحیا، که رنگ خاصی داری، هر جا که رخسارهات جلوهگر شود، آتش عشق و جذبهات به مانند کباب درخشان است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند نسبت به درد و رنج یک دل عاشق بیتوجه باشد، زیرا خوشبختی و ساختن زندگی در این دنیا به همین ویرانیها و مشکلات بستگی دارد.
هوش مصنوعی: اگر من شایستهٔ دریافت رحمت الهی نیستم، پس چه فرقی میکند؟ آیا آیینهای که زیبایی یاسم را نشان میدهد، کم از جهان نیست؟
هوش مصنوعی: پرواز و حرکت به جایی نخواهد رسید اگر تنها بخواهی که با چشمانت اشک بریزی. پس بیدلیل و بیفایده چرا اینقدر سریع در پی چیزی هستی که هیچگونه تلاشی برای آن نداری؟
هوش مصنوعی: ما هیچکس نیستیم و بیدلیل به کمال خود مغروریم؛ اگر تنها یک ذره هم به آسمانها برسیم، در چه حساب و کتابی قرار میگیریم؟
هوش مصنوعی: در این مکان، هر بار که کسی به دیگران چشم میدوزد و با محبت به آنها نگاه میکند، انگار که در حال نوشیدن شراب لذتبخش است.
هوش مصنوعی: کسی که دلش از آرامش و خوشی بیبهره است، به مانند کسی است که در یک بستر نرم و نرمین نمیتواند استراحت کند؛ چرا که این سبزهی خوابیده در اطراف او به یادش میآورد که حتی در ظاهری آرام، باطنش پر از نگرانی و خوابهای ناامیدکننده است.
هوش مصنوعی: من به تعداد زیادی از زخمها و دردهایم در زندگی دچار شدهام و مانند یک پیمانه پر از آبله هستم. از تو، ای ساقی، میخواهم که به من شراب بدهی، چون من در پی طلب و شوق هستم.
هوش مصنوعی: ای کاش آرزوی نوازش موهای محبوبی را نداشته باشم که عمرش به اندازهٔ درخت شمشادیست که در آب غرق شده و به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: سکوت آن لب، نشانهای از حیا بود. وقتی سوالی پرسیدیم، دلمان به درد آمد و هیچ جوابی ندادیم.
هوش مصنوعی: در این فضا و محیط، به سختی میتوان به دوگانگی و تضادها غلبه کرد. بنابراین، سعی کن به اندازهی ممکن خود را منعکس کنی تا از پشت پردهی نقابها ببینی و بشناسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست
چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست
من جهد کنم بیاجل خویش نمیرم
[...]
یاران همه مخمور و قدح پر می نابست
ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست
مرغ دل من در شکن زلف دلارام
یارب چه تذرویست که در چنگ عقابست
چشم من سودا زده یا دُرج عقیقست
[...]
خوش آب حیاتیست که گویند شرابست
حالی و چه خوش حال که دل مست و خرابست
غیری به تو گر روی نماید مگذارش
کان نقش خیالست که در دیدهٔ خوابست
گویند که امواج حبابست درین بحر
[...]
نعت تو شها ناسخ آیات عذابست
با نعمت تو دوزخ سخن آتش و آبست
ظلم از غضبت دیده به مسمار مژه دوخت
ور ز آنکه گشودهست ز خمیازه خوابست
بر روی هم آراید اگر خصم صف کین
[...]
در کلبه ما تا بکمر موج شرابست
تا ساغر تبخاله ما پر می نابست
چشمت لب ما غمزدگان را ز فغان بست
خاموش نشینیم که بیمار بخوابست
بیتابی پروانه بر او چه نماید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.