تا به در یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم
مژه گشتم سر مویی به خمیدن رفتم
صبح از بی نفسی قابل اظهار نبود
زین گلستان به غبار ندمیدن رفتم
تا به مقصد بلدم گشت زمینگیری عجز
همه جا پیشتر از سعی رسیدن رفتم
نبض جهدم شرر کاغذ آتش زده است
یک مژه راه به صد چشم پریدن رفتم
چون هلالم چقدر نشئهٔ تسلیم رساست
سرکشی داغ شد از بس به خمیدن رفتم
شور این بزم جنون خیره دماغی میخواست
دل نپرداخت به افسانه شنیدن رفتم
این شبستان به چراغان هوس یمن نداشت
که به صد چشم همان داغ ندیدن رفتم
یأس بر حیرت حال گهرم میگرید
قطرهای داشتم از یاد چکیدن رفتم
سیر گلزار تمنای تو طاووسم کرد
غوطه در رنگ زدم تا به پریدن رفتم
بیدل آندم که به تسلیم شکستم دامن
تا در امن به پای نرسیدن رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات و تجربیات خود را از تلاش و ناکامی در رسیدن به عشق و جذابیت های زندگی بیان میکند. او به توصیف تلاشهای بیپایانش برای رسیدن به محبوب میپردازد، اما هر بار با موانع و ناامیدی روبهرو میشود. او از عشقی که به تسلیم و عجز منجر شده، سخن میگوید و تصویرهایی از زیبایی و رنگارنگی عشق و آرزوها را ترسیم میکند. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که علیرغم تمام کوششها، به هدف و آرامش واقعی نرسیده است.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به دروازهٔ آرامش و راحتی، تلاش کردم و وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که حتی یک تار موی خمیده هم برای من در نظر نگرفتهاند.
هوش مصنوعی: صبح به قدری خاموش و بیصدا بود که نمیتوانستم احساساتم را بیان کنم، از این گلستان به خاطر غبار و گرد و غبارش خارج شدم.
هوش مصنوعی: به مقصد رسیدن را میشناسم؛ اما احساس ناتوانی و عدم موفقیت، زودتر از تلاش برای رسیدن، در هر جا برایم پیش آمده است.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش من مانند شعلهای است که کاغذی را سوزانده است. من به سوی پرواز رفتن با یک پلک، راهی برای صد چشم پیدا کردم.
هوش مصنوعی: من مانند هلال ماهی هستم که چقدر در حالت تسلیم خودم نشئه و سرمست هستم؛ سرکشی و نافرمانی من از آنجا ناشی شده که مدت زیادی را در حالت خمیدگی و تسلیم بودن گذراندهام.
هوش مصنوعی: برای شرکت در این جشن و شوری که به جنون رسیده، نیاز به فردی با عقل و حواس جمع است. دل من اما به داستانها و افسانهها توجه نکرد و من تصمیم گرفتم بروم.
هوش مصنوعی: اینجا شبستان آنقدر تاریک و غمانگیز بود که هیچگونه نوری برای جلب توجه و دلخواهی نداشت، و من با درد جدایی به آنجا آمدم.
هوش مصنوعی: یأس و ناامیدی بر حال و روز گرانبهایم اشک میریزد. من تنها یک قطره داشتم و حالا از یاد آن چکیده شدهام و رفتهام.
هوش مصنوعی: در میان گلهای زیبا، عشق تو مرا مانند طاووس کرده است. من در رنگهای متفاوت غوطهور شدم تا سرانجام بتوانم پرواز کنم.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که به دلیلی تسلیم شدم و نتوانستم خودم را حفظ کنم، به آرامش و امان رسیدم و از نگرانیها و مشکلات فاصله گرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم
شبنم آسا همه تن دیده به دیدن رفتم
همچو آن شمع که در رهگذر باد بود
بسکه بگریستم از غم به چکیدن رفتم
استخوان را طپش نبض بود در بدنم
[...]
گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم
رفتم اما همه جا تا نرسیدن رفتم
طرف دامن ز ضعیفی نشکستم چون شمع
آخر از خویش به دوش مژه چیدن رفتم
چون سحر هفت فلک وحشت شوقم طیکرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.