بی حوصلگیکرد درین بزم کبابم
چون اشک نگون ساغر یک جرعه شرابم
پامال هوسهای جهانم چه توانکرد
مخمل نیام اما سر هر موست به خوابم
بنیاد من آب و گل تشخیص ندارد
از دور نمایند مگر همچو سرابم
آن روزکه چون شعله به خود چشمگشودم
برچهره ز خاکستر خود بود گلابم
یار از نظرم رفته و من میروم از خویش
ای ناله شتابی که درنگست شتابم
از صفحهٔ من غیر تحیر نتوان خواند
چون آینه شستند ندانم به چه آبم
انداز غبارم چو سحر بسکه بلند است
با همنفسان از لب بام است خطابم
چون ماه نوم بسکه برون دار تعین
شایستهٔ بوس لب خویش است رکابم
ای چرخ ز سر تا قدمم رشتهٔ عجزیست
تا نگسلم از خو مده آنهمه تابم
در جلوهگه او اثر من چه خیالست
گمگشته تر از سایهٔ خورشید نقابم
تا دم زدهام ساز طربها همه خشکست
آب تنکی تاخته بر روی حبابم
واکردن چشم آنقدرم ده دله دارد
بیدل به همین صفر فزوده است حسابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بیحوصلگی و ناامیدی خود در یک مجلس سخن میگوید. او احساس میکند که به خاطر دنیا و هوسهایش، دچار فراموشی و بیثباتی شده است. او به زندگیاش مانند آبی بیمقدار و نامشخص مینگرد و در وصف حال خود از تجارب تلخ و حسرتهایش میگوید. در غزل، او به فرار از خود و یار که از نظرش رفته، اشاره میکند و به گمگشتگی و تحیر خود در زندگی معترف است. همچنین به تاثیری که زندگی و عشق بر او گذاشته اشاره دارد و در نهایت از احساس تنهایی و بینشانی خود سخن به میان میآورد. احساسات و تصاویر شعری او جوهر دردهایی عمیق و جستجوی معنا در زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در این محفل، بیحوصلگیام به حدی است که مانند اشکی که درون لیوان قرار دارد، به شدت غمگین و دلشکستهام. یک جرعه شراب میتواند اندکی تسکیندهنده باشد.
هوش مصنوعی: در برابر آرزوها و خواستههای دنیا، چه کار توان کرد؟ من مانند نرمی مخمل هستم، اما در خواب و خیال تو غوطهورم.
هوش مصنوعی: وجود من از آب و گل ساخته شده و نمیتواند خود را از دور تشخیص دهد، تنها وقتی که به نظر میرسد، مانند سراب میباشد.
هوش مصنوعی: روزی که به دنیا آمدم، مانند شعلهای که درخشش دارد، متوجه شدم که بر چهرهام خاکستر وجود دارد و من گلی هستم که از آن خاکستر به وجود آمدهام.
هوش مصنوعی: یار از پیشم رفته و من هم از خودم دور میشوم. ای نالهای که چرا به سرعت میآیی و من را در این حال نگه نمیداری.
هوش مصنوعی: صفحهٔ زندگی من به قدری مبهم و گیجکننده است که هیچکس نمیتواند آن را بفهمد. مانند آینهای که شسته شده و نمیدانم با چه آبی این کار انجام شده است.
هوش مصنوعی: به صبح که میرسد، غباری که به دوش دارم بسیار سنگین و گسترده است، و در این بالاترین نقطه با دوستانم سخن میگویم.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه نو به بیرون میآید، نشاندهندهٔ زیبایی است که شایستهٔ بوسیدن لب خودم میباشد.
هوش مصنوعی: ای زندگی، من از سر تا قدمم به رشتهای از ناتوانی و ضعف بسته شدهام، و نمیتوانم خودم را از این خواب عمیق آزاد کنم، با اینکه تمام تلاشم را میکنم.
هوش مصنوعی: در مقابل زیبایی او، وجود من چه تاثیری دارد، مانند خیالی که از سایهٔ خورشید گم شده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که آواز شادی سردادهام، همه چیز کمرمق و بیحالت بوده است، مانند آبی که بر روی حبابی خفیف و نازک میریزد و آن را میشکند.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانم را میگشایم، به اندازهای دل و جرئت دارم که حتی بدون دل هم، حساب و ترسهای من به همین مقدار صفر بیشتر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افزود گرانباری غفلت ز شتابم
شد آبله پای طلب پرده خوابم
آن سوخته جانم که به هر سوی دواند
مانند سگ هرزه مرس موج سرابم
خونابه اشک است مرا باده گلرنگ
[...]
گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم
گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم
گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم
گه فرقت جانانه کند سینه کبابم
جز محنت دوریش عقابی نشناسم
[...]
شب گردش چشمت قدحی داد به خوابم
امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم
تا چشم بر این محفل نیرنگ گشودم
چون شمع به توفان عرق داد حجابم
هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است
[...]
آمد ز درو داد به کف جام شرابم
هم آب بر آتش زد و هم آتش از آبم
از آتش سودای گلی دل زندم جوش
این است که دایم چکد از دیده گلابم
با مدعی آمد به سرم آه که دارد
[...]
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.