گنجور

 
بیدل دهلوی

بی حوصلگی‌کرد درین بزم ‌کبابم

چون اشک نگون ساغر یک جرعه شرابم

پامال هوسهای جهانم چه توان‌کرد

مخمل نی‌ام اما سر هر موست به خوابم

بنیاد من آب و گل تشخیص ندارد

از دور نمایند مگر همچو سرابم

آن روزکه چون شعله به خود چشم‌گشودم

برچهره ز خاکستر خود بود گلابم

یار از نظرم رفته و من می‌روم از خویش

ای ناله شتابی که درنگست شتابم

از صفحهٔ من غیر تحیر نتوان خواند

چون آینه شستند ندانم به چه آبم

انداز غبارم چو سحر بسکه بلند است

با همنفسان از لب بام است خطابم

چون ماه نوم بسکه برون دار تعین

شایستهٔ بوس لب خویش است رکابم

ای چرخ ز سر تا قدمم رشتهٔ عجزیست

تا نگسلم از خو مده آنهمه تابم

در جلوه‌گه او اثر من چه خیالست

گمگشته تر از سایهٔ خورشید نقابم

تا دم زده‌ام ساز طربها همه خشکست

آب تنکی تاخته بر روی حبابم

واکردن چشم آنقدرم ده دله دارد

بی‌دل به همین صفر فزوده است حسابم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

افزود گرانباری غفلت ز شتابم

شد آبله پای طلب پرده خوابم

آن سوخته جانم که به هر سوی دواند

مانند سگ هرزه مرس موج سرابم

خونابه اشک است مرا باده گلرنگ

[...]

فیض کاشانی

گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم

گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم

گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم

گه فرقت جانانه کند سینه کبابم

جز محنت دوریش عقابی نشناسم

[...]

بیدل دهلوی

شب ‌گردش چشمت قدحی داد به خوابم

امروز چو اشک آینهٔ عالم آبم

تا چشم بر این محفل نیرنگ‌ گشودم

چون شمع به توفان عرق داد حجابم

هر لخت دلم نذر پر افشانی آهی است

[...]

سحاب اصفهانی

آمد ز درو داد به کف جام شرابم

هم آب بر آتش زد و هم آتش از آبم

از آتش سودای گلی دل زندم جوش

این است که دایم چکد از دیده گلابم

با مدعی آمد به سرم آه که دارد

[...]

فروغی بسطامی

چندان به سر کوی خرابات خرابم

کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم

گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم

ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم

افسانه دوزخ همه باد است به گوشم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه