ز آتش رخسار که ساغر گرفت
خانهٔ آیینه چو من درگرفت
کو پر و بالیکه به آنکو رسد
نامه گرفتم که کبوتر گرفت
عشق، وفا میطلبد، چاره چیست
بار دل از دل نتوان برگرفت
نی چقدر رغبت طفلانه داشت
بال و پر ناله به شکر گرفت
ناله نخیزد ز نی بورپا
طاقت ما پهلوی لاغر گرفت
بحربه توفان رضا میتپید
کشتی ما هم کم لنگر گرفت
چاره به خورشید قیامت کشید
دامن ما خشک شدن، تر گرفت
ما همه زین باغ برون رفتهایم
رنگ که پرواز ته پر گرفت
بیدل از اعجاز ضعیفی مپرس
لغزش من خامه به مسطر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عواطف انسانی، عشق و مشکلات ناشی از آن میپردازد. شاعر از زیبایی و سوز و گداز عشق صحبت میکند و آن را به آتش و نی تشبیه میکند. او درباره قدرت عشق و وفا میگوید که چارهساز است، اما همزمان به ناتوانی و مشکلاتی که از دل برمیخیزند نیز اشاره میکند. نالهها و حسهای زیبا در این شعر به تصویر کشیده شده و در نهایت شاعر از ضعف و لغزشهای خود سخن میگوید، که نشان از انسانی دارد که در جستجوی معنا و شفقت است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشش چهرهام، خانهام مانند یک آیینه روشن و مشتعل شد.
هوش مصنوعی: پر و بالی که در آن پیام به او برسد، ندارم. خبر گرفتم که کبوتر گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: عشق نیاز به وفاداری دارد و انسان نمیتواند از درد دل خود رهایی یابد.
هوش مصنوعی: نی چقدر شوق و ذوق کودکانهای داشت که با صدای نالهاش، به شکرگزاری پرداخت.
هوش مصنوعی: صدای نالهای از نی بلند نمیشود مگر اینکه نشانهای از درد و بیتابی در دل ما وجود داشته باشد که به خاطر کمبود قدرت و ناتوانی احساس میشود.
هوش مصنوعی: در دل طوفان و مشکلات زندگی، با رضایت و اطمینان میگذرانیم و کشتی زندگیامان هر چند با کمی ناپایداری، همچنان به سمت مقصد پیش میرود.
هوش مصنوعی: راهی برای نجات و رهایی به سوی خورشید قیامت گشوده شده است، اگرچه دامن ما به دلیل خشکی، نیاز به تر شدن و تازه شدن دارد.
هوش مصنوعی: ما همه از این باغ خارج شدهایم، چون پرندهای که رنگ و زیباییاش را از پرواز به دست میآورد.
هوش مصنوعی: از قدرت ضعیف من سؤال نکن، چون اشتباهاتم را قلم بر روی کاغذ آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راه قِدَم پیشِ قَدَم درگرفت
پرده خلقت ز میان برگرفت
خانه دل باز کبوتر گرفت
مشغله و بقر بقو درگرفت
غلغل مستان چو به گردون رسید
کرکس زرین فلک پر گرفت
بوطربون گشت مه و مشتری
[...]
پرده ز روی شفقت بر گرفت
اشک فشانان ببرم در گرفت
چون ز سخن زاد سخن در گرفت
پرده ازین راز سخن برگرفت
نوری از آن صبح جبین برگرفت
سنبل شب در چمن تر گرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.