گنجور

 
بیدل دهلوی

سر خط نازیست امشب زخمهای سینه‌ام

جوهر تیغ که گل کرده‌ست از آیینه‌ام

شعله‌ گر بارد فلک در عالم فقرم چه باک

حصن سنگینیست ‌گرد خرقهٔ پشمینه‌ام

چون‌ گلم در نیستی پرواز هستی بود و بس

تازه شد از خاک گشتن کسوت پارینه‌ام

می‌توان حال درون دیدن ز بیرون حباب

امتحان دل عبث وا می‌شکافد سینه‌ام

با وجود حیرتم صورت نبست آسودگی

خانه بر دوش تماشای تو چون آیینه‌ام

ناروایی در مزاج شوق معنیها گداخت

ای بسا گوهر که‌ گردید آب در گنجینه‌ام

خرقهٔ ناموس رسوایی‌ کشد از احتیاط

بخیه‌ها بر روی کار افتاد لیک از پینه‌ام

مدعی گو جمع دارد دل ز داغ انتقام

روشن است از آتش یاقوت دود کینه‌ام

انتظار فرصت از مخمور شوقت برده‌اند

جام تا در گردش آمد شنبه است آدینه‌ام

گر ادب بیدل نپیچد پنجه‌ام در آستین

می‌کند گل از گریبان حسرت دیرینه‌ام

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

ساغر می کی بشوید گرد غم از سینه‌ام

همچو جوهر ریشه کرده زنگ در آیینه‌ام

هر سر مویم چو سوزن رخنه‌ای دارد ز غم

مشرق آه است چون مجمر سراسر سینه‌ام

گرچه خود عاجزترم از مور در جنگاوری

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

شمعم و پروانه ام با شد دل بی کینه ام

رخنه دیوار فانوس است چاک سینه ام

از سبکروحان به خاطرها نمی آید گران

عکس را از خود نمی سازد جدا آئینه ام

بر گنه کاران نوید مغفرت آب بقاست

[...]

جویای تبریزی

لخت لخت از یاد رویت شد دل بی کینه ام

عاقبت از شوخی عکست شکست آیینه ام

پنجهٔ عشقت درونم را ز بس کاویده است

پردهٔ فانوس شمع دل شد آخر سینه ام

خصم سرکش را شکست از سینه صافی می دهم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه