میروم از خویش و حسرت گرم اشک افشاندن است
در رهت ما را چو مژگان گریه گرد دامن است
ما ضعیفان را اسیر ساز پروازست و بس
رشتهٔ پای طلب بال امید سوزن است
با زمین چون سایه همواریم و از خود میرویم
حیرت آیینهٔ ما هم تسلی دشمن است
پیچ و تاب زلف دارد راه باریک سلوک
شانهسان ما را به مژگان قطع این ره کردن است
از امل جمعیت دل وقف غارت کردهایم
ریشه گر افسون نخواند دانهٔ ما خرمن است
هیچکس را نیست از دام رگ نخوت خلاص
سرو هم در لاف آزادی سراپا گردن است
در محیط حادثات دهر مانند حباب
از دم خاموشی ما شمع هستی روشن است
برندارد ننگ افسردن دل آزادگان
شعلهٔ بیتاب ما را آرمیدن مردن است
عمرها شد بر خط پرگار جولان میکنیم
رفتن ما آمدنها، آمدنها، رفتن است
دل چه امکان است بیرون آید از دام امل
مهره بیدل در حقیقت مار را جزو تن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به احساسات ناامیدی، اشک و حسرت میپردازد. شاعر بیان میکند که در مسیر زندگی، گریه و ناراحتی دائماً همراه اوست و ضعف و ناتوانی انسانها را در مقابل مشکلات زندگی نشان میدهد. او به پیچیدگیهای مسیری که طی میکند اشاره میکند و بیان میکند که افراد گرفتار طمع و آرزوهای بیپایه هستند.
شاعر همچنین به خشم و کینهای که در دل آزادگان وجود دارد، اشاره میکند و تأکید میکند که آزادی واقعی ممکن نیست و همه ما در دام خودخواهی و نازایی گرفتاریم. در نهایت، او به بیمعنایی زندگی و تکرار روزها و شبها میپردازد و میگوید که دل آدمی نمیتواند از این دامها فرار کند و دشواریهای زندگی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: من از خودم دور میشوم و تنها حسرت بر دل دارم که چطور میتوانم در راستای تو اشک بریزم. در مسیر تو، مژگانم مانند شبنم، دامن تو را مرطوب میکند.
هوش مصنوعی: ما انسانهای ضعیف فقط تحت تأثیر آرزوها هستیم و به همین دلیل در دام آنها گرفتار میشویم. رشتههایی که ما را به سمت آرزوها میکشد، مانند سوزن، بر امیدهایمان فشار میآورد.
هوش مصنوعی: ما با زمین به مانند سایهای هموار و آرام هستیم و در عین حال از خودمان فاصله میگیریم. حیرت و شگفتی ما نیز میتواند باعث آرامش دشمنانمان شود.
هوش مصنوعی: زلفهای پیچدار و زیبای معشوق، مانند راه باریکی به نظر میرسند که در مسیر سلوک و سیر و سلوک قرار دارد و چشمان معشوق بهسان شانههایی هستند که میتوانند این راه را به آسانی قطع کنند.
هوش مصنوعی: ما بخاطر عشق و ارتباط با دیگران، دل خود را فدای جمعیت کردهایم. اگر کسی نتواند بر ما تاثیر بگذارد و ما را تسخیر کند، دانه های ما به بار خواهند نشست و خوشههای فراوانی خواهند داشت.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از چنگال غرور و خودبرتربینی رهایی یابد، حتی درخت سرفراز سر نیز در ادعای آزادی به نوعی دست و پا بسته است.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از وقایع و تغییرات، ما مانند حبابهایی هستیم که به سرعت میترکند. اما در عین حال، وجود ما همچون شمعی است که نور و روشنی میبخشد و به زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: ننگ و عیبی بر دل آزادگان نمیآید؛ چراکه خاموش کردن شعلهٔ پرشور ما، معادل مرگ است.
هوش مصنوعی: سالهاست که نشستهایم و به دور خود میچرخیم. رفتن ما و آمدنها همیشه در جریان است؛ در حقیقت، آمدن و رفتن فقط بخشی از زندگی است.
هوش مصنوعی: دل چگونه میتواند از چنگ آرزوها و خوابها خارج شود، در حالی که داشتن مهره بیدل در واقع جزئی از وجود مار است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی آن تُرک جهان آرای ماه روشن است
زلف او در تیره شب بر ماه روشن جوشن است
تاکه او را جوشن است از تیره شب بر طرف ماه
راز من در عشق او پیدا چو روز روشن است
تا گلی نو بشکفد هر ساعتی بر روی او
[...]
تا خیال آن بت قصاب در چشم من است
زین سبب چشمم همیشه همچو رویش روشن است
تا بدیدم دامن پر خونش چشم من ز اشگ
بر گریبان دارم آنچ آن ماه را بر دامن است
جای دارد در دل پر خونم آن دلبر مقیم
[...]
اینزمان کز آسمان تابنده ماه بهمن است
زال زرگر نیست آتش از چه تیغش زاهن است
آتش اندر خرمن ما زد رخت وین روشن است
خال مشکین تو بر رخ دانه ای زین خرمن است
آن رخ نازک چو آب از دیده رفت اما هنوز
نقش خالت چون سیاهی مانده در چشم من است
تو مرا چشمی و تا بر بام و روزن آمدی
[...]
نرگس رعنا اگر چشم و چراغ گلشن است
لاله یی کز خون دل دارد نشان چشم من است
حاجت گفتن ندارد حال من ای شمع حسن
قصه جانسوزی پروانه حرفی روشن است
دست چون در خون من دارد! اگر با دیگری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.