دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط نفسم شد
قلقل به لبشیشه شکستن جرسم شد
پرواز ضعیفان تب و تاب مژه دارد
بالی نگشودم که نه چاک قفسم شد
فریاد زگیرایی قلاب محبت
هر سوکهگذشتم مژه او عسسم شد
تا چاشنی بوسی ازآن لعلگرفتم
شیرینی لذات دو عالم مگسم شد
گفتم به نوایی رسم از ساز سلامت
دل زمزمه تعلیم نبی بینفسم شد
کو خواب عدم کز تب و تابم کند ایمن
چون شمع گشاد مژه در دیده خسم شد
بر هرخس و خاری که در این باغ رسیدم
شرم نرسیدن ثمرپیشرسم شد
سرتا قدمم در عرق شمع فرورفت
یارب زکجا سیر گریبان هوسم شد
عنقای جهان خودم اما چه توان کرد
این یک دو نفس الفت بیدل قفسم شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان حال و احساسات عاشقانهاش میپردازد. او از تسلیم شدن دلش در برابر عشق و زیبایی میگوید و به تصویرهایی از پرواز و رقابت احساسات اشاره میکند. ناتوانی و ضعف ناشی از عشق و زیبایی چشمها را توصیف میکند و به لذتهای بیپایان آن اشاره میکند. در عین حال، او از درد و عذابی که عشق برایش به ارمغان آورده سخن میگوید و به نوعی تناقض میان عشق و درد را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود همه این مشکلات، عشق همچنان او را در قفس خود نگه داشته است. با این توصیف، شاعر عمق احساسات و دلمشغولیهای عاشقانهاش را به زیبایی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل من که در برابر تسلیم و فرمانبرداری معروف است، به خاطر کنترل نکردن نفس و تمایلاتم به شدت در التهاب و ناآرامی است، به گونهای که مانند شیشهای در حال شکستن احساس میشود.
هوش مصنوعی: پرواز کسانی که به تواناییهای خود کمتر اعتماد دارند، با هیجان و شوق خاصی همراه است، اما من هرگز نتوانستم پرواز کنم و هنوز در بند و محدودیتهایم باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، فریاد عشق و محبت به گوش میرسد و چشمان زیبایش باعث میشود که احساسات من به شدت تحت تأثیر قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: تا هنگامی که از لبان گوهرین او بوسهای گرفتم، شیرینی لذات دو جهان را به دست آوردم و حالتی روحانگیز پیدا کردم.
هوش مصنوعی: به دوست گفتم که با آوای دلنشین، به سلامتی قلبم بپردازم و زبانی میزنم که تعلیمی از پیامبر را بخوانم، اما هیچ صدایی از من به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: خواب غیر از وجودی که مرا از بیقراری و آشفتگی نجات میدهد، مانند شعله شمعی است که با برطرف شدن نگرانی در چشمهای حریفم روشن میشود.
هوش مصنوعی: در هر چمنزار و باغی که قدم گذاشتم، به دلیل عدم باروری و حاصلخیزی آنجا، از اینکه نتوانستم میوهای برداشت کنم، احساس شرم و ناامیدی کردم.
هوش مصنوعی: تمام وجودم در عرق و گرمای شمع غرق شده، ای کاش میدانستیم از کجا این هوس و آرزوها به سراغم آمده است.
هوش مصنوعی: مرغی از جنس خودم هست که در دنیای خودم پرواز میکند، اما چه کنم که در این دنیا، فقط در دو نفس، به بیدلی و سختی گرفتار شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.