یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی
در خطاب غیر هم با من پیامی داشتی
یاد باد آن ساز شَفْقَتها که بی ناموس غیر
در بساط تیره روزان عیش شامی داشتی
یاد باد ای حسرت بنهاده پا از دل برون
چون نگه در چشم حیران هم مقامی داشتی
گاهگاهی با وجود بینیازیهای ناز
خدمتی ارشاد میکردی غلامی داشتی
آمد آمد خاک مشتاقان بهگردون میرساند
یک دوگام آنسوی تمکین طُرفهکامی داشتی
کردی از اهل وفا یکباره قطع التفات
در تغافل سخت تیغ بینیامی داشتی
اینقدر خلوت پرست کنج ابرویت که کرد
چون نگاه بینیازان سیر بامی داشتی
ما همان خاکیم اکنون انفعال از ما چرا
پیش از این هم با همه تمکین، خرامی داشتی
سوخت دل در انتظار گرد سر گردیدنی
آخر ای بدمست گاهی دور جامی داشتی
تیغ هم بر بیدل ما مَدّ احسان بود و بس
گر به حکم ناز، میل انتقامی داشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به یادآوری لحظات و احساسات شیرینی اشاره میکند که شاعر در گذشته تجربه کرده است. او به تبسمها و محبتهای طرف مقابل فکر میکند و نیکوکاریهایی که حتی بدون توقع و نام و رسمی صورتگرفته، را به یاد میآورد. شاعر حسرت میخورد که چگونه آن فرد در زمانهایی که او نیازمند حمایت بود، در کنار او بوده و ارشاد کرده است. اما حالا به نظر میرسد که آن شخص از وفا و ارتباط باآنها قطع کرده و این سبب پژمردگی و ناکامی شاعر شده است. او خود را در برابر آن آسیبها و نازها و جداییها قرار میدهد و نشان میدهد که عشق و وفا در گذر زمان به فراموشی سپرده شده است. در نهایت، شاعر همچنان در انتظار روزهای خوب گذشته است و مایل به بازگشت آن لحظات شاد و محبتآمیز است.
هوش مصنوعی: یاد آن روزها بخیر که به خاطر من لبخندی از دل خوشی بر لب داشتی و همچنین پیامی برای دیگران داشتی.
هوش مصنوعی: به یاد بیاور آن لحظات پرمحبت که بدون ناراحتی و ننگ از دیگران، در روزهای سخت و دشوار برای مردمان دچار مشکل، لذت و شادی میآفریدی.
هوش مصنوعی: یاد بماند که ای حسرت، تو که پا از دل بیرون گذاشتی، وقتی که نگاه به چشمان حیران من کردی، تو هم مقام و جایگاهی داشتی.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات با اینکه نیازی نداشتی، با ناز و شوخی، خدماتی میکردی و غلامی داشتی.
هوش مصنوعی: خاک عاشقان به آسمان میرسد و با یک یا دو قدم آن سوی پذیرش، لذت خاصی را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: تو به یکباره توجه کردن به اهل وفا را قطع کردی، در حالی که در نادیدهگیری، شمشیری قاطع و بدون وقفه در دست داشتی.
هوش مصنوعی: این پیرمرد، به زیبایی و دلربایی ابروهای تو تأکید میکند و میگوید که وقتی به تو نگاه میکند، مثل کسی که به دنبال چشمانداز وسیعی است، خود را در آن محو میبیند و آرزو میکند که بدون هیچ نیازی، به فکر و خیال خوشی باشد.
هوش مصنوعی: ما اکنون تنها خاکیم، پس چرا در گذشته، با وجود اینکه تسلیم بودیم، همچنان با ناز و کرشمه به جلو میآمدی؟
هوش مصنوعی: دل در حسرت و انتظار سوخت و در پی آن، تلاش میکند تا دور و بر یک حقیقت یا خوشی بچرخد. ای کسی که در مستی به سر میبری، روزگاری بود که تو جامی در دست داشتی.
هوش مصنوعی: تیغ هم بر دل بیدلم، فقط نشانهای از لطف و بخشش بود، اگر به خاطر زیبایی و نازش، تمایل به انتقام داشتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که سوی ما خرامی داشتی
با کف از میخانه الطاف جامی داشتی!
از بهار عارضت نظارهام میچید گل
چون نگه در خانه چشمم مقامی داشتی
انجمنآرای بزم ما حدیث وصل بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.