گنجور

 
بیدل دهلوی

چون هلالم بی‌خم تسلیم آن اختر جبین

غوطه در خط جبین زد بسکه شد لاغر جبین

یاد آهنگ سجودش آب می‌سازد مرا

از حیا همچون عرق دزدیده‌ام سر در جبین

سایه‌ام از شیوهٔ همواری‌ام غافل مباش

کز جبین تا نقش پاگل‌کرده‌ام یکسر جبین

در دبیرستان نیرنگ تعلق خواندنی‌ست

معنی صد خیر و شر ازیک‌ورق دفتر جبین

کلفت اسباب ما را داغ صد تدبیر کرد

دردسر می‌بندد اینجا ناز صندل بر جبین

زبنهار ای اخگر از داغ محبت دم مزن

تا نگردانی عرق پرداز خاکستر جبین

یارب این مقدار بیتاب سجود کیستم

می‌چکد عمریست چول شمعم ز چشم تر جبین

با چنین عجزی‌که دارد صورت بنیاد من

حق تعظیمی است همچول سجده‌ام بر هر جبین

دلم هوایت را کرده ای دوست

تا بقدر شبنمی در نم زند ساغر جبین

انفعال آیینهٔ پاداش اعمالم بس است

می‌کنم تا یاد عقبا می‌شود کوثر جبین

بیدل از کیفیت بنیاد تسلیمم مپرس

خانهٔ آیینه دارد تا برون در جبین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

تا به خون رنگین نسازی چون گل احمر جبین

کی توانی شست در سرچشمه کوثر جبین؟

روز محشر سرخ رو چون لاله برخیزد ز خاک

آل تمغای شهادت هر که دارد بر جبین

وقت رفتن زردرویی می برد با خود به خاک

[...]

فیاض لاهیجی

از زمین بوس درش یک دم نپیچد سر جبین

هست نقش سجدة او سرنوشت هر جبین

مهر، خار راه او پیوند مژگان می‌کند

ماه گَردِ درگهش را گرده دارد بر جبین

عمرها شد تا به ذوق سجدة خاک دری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه