گهی بر سر، گهی در دل، گهی در دیده جا دارد
غبار راه جولان تو با من کارها دارد
چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت
به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد
مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را
که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد
در این وادی که قطع الفت است اسباب جمعیّت
بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد
که میگوید به آن صیاد پیغامگرفتاران
قفس بر طایر ما گرنه راه ناله وادارد
به این آوارگیها گردباد دشت توحیدم
بنای من به گرد خوبش گردیدن به پا دارد
خیالی میکند شوخیکدام اظهار وکو هستی
هنوز این نقشها در خامهٔ نقاش جا دارد
شرر در سنگ میرقصد، می اندر تاک میجوشد
تحیّر رشتهٔ سازست و خاموشی صدا دارد
بهار انجمن وحشیست از فرصت مشو غافل
که عشرت در شکفتنهای گل آواز پا دارد
به انداز تغافل پیش باید برد سودایی
که جنس جلوه عریان است و چشم ما حیا دارد
حذر کن از تماشاگاه نیرنگ جهان بیدل
تو طبع نازکی داری و این گلشن هوا دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عمق عشق و yearning (تمنا) اشاره دارد. شاعر حالتهای مختلف عشق را بیان میکند: گاهی در دل عاشق جا دارد، گاهی در دیده و یا در سر. او از غبار راههای دوری معشوقهاش سخن میگوید و عمیقتر از آن، دردی را که عشق به او میآورد، مانند شمعی که در حال سوختن است، توصیف میکند. همچنین به حسرتی که در بزمهای عاشقانه وجود دارد و آفتی که بر گلزار حسرت میافتد، اشاره میکند.
شاعر به تنهایی در پی عشق و آشنایی اشاره میکند و میگوید که در این سرزمین، جدایی و فقدان الفت به وضوح حس میشود. او بیدل بودن و زیباییهای زودگذر دنیا را به چالش میکشد و به خود یادآوری میکند که در میان زیباییها، نباید غفلت کرد، زیرا لحظات خوشی با گل و بهار وجود دارد.
در نهایت، شاعر به تنهایی و آسیبپذیری ابراز میکند و از مخاطب میخواهد که از تماشای فریبهای دنیا بپرهیزد، چرا که طبع لطیفی دارد و این دنیای ناپایدار ممکن است او را دچار یأس کند.
هوش مصنوعی: گاهی در فکر، گاهی در قلب و گاهی در چشمانم، غبار راه تو جایگاهی دارد و با من کارهای زیادی دارد.
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در خاموشیاش، گرمای عشق تو از بین نرفت، در مجالس اندوه من، سکوت نیز صدای خاص خودش را دارد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که به تماشای باغ حسرت نروی، زیرا در آنجا حتی رنگهای از دست رفته هم پشت به تو دارند.
هوش مصنوعی: در این سرزمین که دوستی و ارتباطات از بین رفته است، هر کسی باید به تنهایی فریاد بزند و از بیکسیاش شکایت کند، به ویژه کسی که به دوستان و آشنایان خود چشم دوخته است.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به احساسات و دشواریهای فردی اشاره دارد. شاعر به صیادی اشاره میکند که به طایر (پرنده) او پیغام میدهد و نشان میدهد که این پرنده در قفسی گرفتار است. شاعر به نوعی نگرانی و درد درونی خود را بروز میدهد و اشاره میکند که اگر او به این پیام توجه نکند، صدای ناله و زاری او بلند خواهد شد. این معانی به عشق، آزادی و احساس بندگی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: این دیوانگیها و آوارگیها باعث شده که من به سمت دشت توحید بروم و اساس وجودم بر این است که به دور زیباییاش بچرخم و به آن احترام بگذارم.
هوش مصنوعی: شاید به شوخی و سر زدن بگذاریم، اما هنوز باید به یاد داشته باشیم که این طرحها و نقوش، در بوم و ذهن هنرمند جای دارند و به همین خاطر ارزشمند هستند.
هوش مصنوعی: جوش و خروش آتش در سنگها دیده میشود و در درختان تاک هم انرژی خاصی در حال حرکت است. این بینظمی و شگفتی به دلیل وجود یک نوا و ساز است که هرچقدر هم که سکوت باشد، صدایش وجود دارد.
هوش مصنوعی: بهار زمان شادابی و نشاط است، پس نباید غافل شد و از آن بهره نبرد، زیرا خوشی و لذت در شکفتن گلها و زیباییهای طبیعت به وجود میآید.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفی خاص، باید با احتیاط و زیرکی عمل کرد، زیرا حقیقتی که در معرض نمایش قرار دارد، ممکن است برای ما نامناسب باشد و ما باید با احتیاط ببینیم.
هوش مصنوعی: مواظب باش که در دنیای فریبندهٔ زندگی غرق نشوی، زیرا تو روح حساسی داری و این محیط پر از لذات و فریبها است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد
صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد
بطرف بوستان هر کس بیاد چشم میگونش
مدام ار می نمی نوشد قدح بر کف چرا دارد
چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می گردد
[...]
تمتع از وصال زلف مشکینت صبا دارد
که در کویت هوائی گشت و زلفت را هوا دارد
تماشا را خوشست ای گل ز چشمم گوشهٔ آبی
اگر سرو سرافراز تو میلی سوی ما دارد
سر زلف تو رفت از سرکشی بر باد و از فتنه
[...]
کند گر آرزوی دیدنت آیینه جا دارد
که از خورشید رویت در برابر رونما دارد
ندارد بزم میخواران به غیر از ما تنگظرفی
صراحی بر رخ هرکس که میخندد به ما دارد
نویسم نامه و از بس که خون میگریم از هجرت
[...]
ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن
چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟
نیند از احتیاط خصم، دنیا دیدگان غافل
چنار از سالخوردیها، زره زیر قبا دارد!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.