غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم
شکست خویش چون موج است هم بر گردن خویشم
درین مزرع که جز بیحاصلی تخمی نمیبندد
نمیدانم هجوم آفتم یا خرمن خویشم
سراغ رنگ هستی در طلسم خود نمییابم
درین محفل چو شمع کشته داغ رفتن خویشم
شبستان دارد از پرواز رنگ شمع طاووسم
بهار این بساطم کز خزان گلشن خویشم
چو رنگ گل به شاخ برگ تحقیقم که میپیچد
که من صد پیرهن عریانتر از پیراهن خویشم
درتن وادی ندارد عافیتگرد «اناالعشقی».
اگر آتش زنم در خویش نخل ایمن خویشم
چو مژگانم ز وضع خویش باید سرنگون بودن
بضاعت هیچ و من مغرور دست افشاندن خویشم
چه مقدار آب گردد صبح تا شبنم به عرض آید
به این عجز نفس حیران مضمون بستن خویشم
چو شمع از ضعف آغوش وداعم در قفس دارد
شکست رنگ بر هم چیدهٔ پیراهن خویشم
تظلم هرزه تازی داشت در صحرای نومیدی
ضعیفی داد آخر یاد دست و دامن خویشم
جهان را صید حیرت کرد جوش نالهام بیدل
همه زنجیرم اما در نقاب شیون خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای شخصی شاعر میپردازد. شاعر حس ناامیدی و عجز را در زندگی خود تجربه میکند و با تصاویر شاعرانه، احساس شکست و عدم دستیابی به شکوفایی را به تصویر میکشد. او همچنان در جستجوی معنا و وجود خود در دنیایی ظاهراً بیثمر است. شاعر از ضعف خود و از دست دادن هویت سخن میگوید و این احساسات را در قالب تصاویری همچون شمع و گل به تصویر میکشد. او از ناتوانی و حسرت رنج میبرد و به بیان تناقضات زندگی و عواطف انسانی میپردازد. به طور کلی، شعر حس عمیق غم و عدم تحقق آرزوها را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: بنده به خاطر ناتوانی و محدودیتهایم احساس سرخوردگی میکنم، اما این ناتوانی مانند موجی است که همواره بر دوش من سنگینی میکند و هر لحظه مرا دردسر میدهد.
هوش مصنوعی: در این زمین که هیچ حاصل و برکتی ندارد، نمیدانم که من به خاطر خودم دچار مشکل شدهام یا اینکه بیهوده تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: در جستجوی حقیقت زندگی هستم، اما در این جمعیت احساس تنهایی میکنم، مانند شمعی که خاموش شده و در دلش حسرت جدایی را حمل میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شادی بهاری اشاره میکند. او طوری حس میکند که پرواز رنگ شمع مانند طاووس به زیبایی فضای شبستان را پر کرده است. این شرایط نشانهی خوشحالی و نشاطی است که او از زندگی و جوانی خود دارد، حال آنکه در گذشته از فصل خزان و تلخیها رنج میبرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که رنگ گل بر روی شاخ و برگ درختان مینشیند، من نیز احساس میکنم که مانند این جوانهها، عریان و بدون پوشش هستم. در واقع، من خودم را از هر جنبهای بیشتر از هر پیراهنی برهنه میبینم.
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده که در مسیر زندگی هیچ آسیبی وجود ندارد که از عشق به دور باشد. اگر در دل خود شعلهای ایجاد کنم، همچنان به خودم اطمینان دارم و در امانم.
هوش مصنوعی: چشمهایم به خاطر حالتی که دارم باید همیشه به زمین بیفتند؛ زیرا که من هیچ چیزی ندارم و در عین حال متکبرانه دستهایم را به هوا میبرم.
هوش مصنوعی: در طول روز تا زمانی که شبنم روی زمین بنشیند، چقدر آب جاری میشود. در این وقت، من در تلاش هستم تا به دلیلی برای بیان احساسات و افکارم دست پیدا کنم، اما بینتیجه و سردرگم ماندهام.
هوش مصنوعی: مانند شمعی که از ضعف و ناتوانی، آغوشش در قفسی گونهگون دچار شکست شده، رنگ پیراهن خود را بر هم ریختهام.
هوش مصنوعی: در بیابان ناامیدی، صدای ناله و فریاد ضعیفی به گوش میرسد که به یاد دست و دامن خودم میافتد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از حالت درونی خود سخن میگوید. او میگوید که نالهها و فریادهایش باعث حیرت و شگفتی جهان شده است. اگرچه او را به زنجیر کشیدهاند و در بند است، ولی همچنان در پشت آن نقاب از گریه و شیون، احساسات عمیق و واقعی خود را پنهان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم
اگر یک دانهٔ دل جمع کردم خرمن خویشم
چو گل از پیکرم یک غنچه جمعیت نمیخندد
به صد آغوش حیرانی بهم آوردن خویشم
به وحشت سخت محکم کردهام سر رشتهٔ الفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.