عمریست به حیرت نفسِ سوخته رام است
این مستی آسوده ندانم ز چه جام است
غافل مشو ای بیخبر از شورشِ این بحر
آمد-شدِ امواجِ نَفَس، مرگِ پیام است
بیطاقتِ شوقیم و جبین داغ سجودیست
بتخانه در این راه چه و کعبه کدام است
چون غنچه به هر عطسهٔ بیجا مده از دست
زان گُل مِیِ بویی که به مینای مشام است
شبنمصفت از بس که درین باغ ضعیفیم
بر طایرِ ما بوی گلی پیچشِ دام است
ما بیبصران، نازِ معارف چه فروشیم
نورِ نظرِ شبپرهها، ظلمتِ شام است
از چاکِ دل و داغ جگر چاره ندارد
آن کس که به عالم چو نگین طالبِ نام است
هرچند همه شعله تراود ز لبِ شمع
در مکتبِ ما صاحبِ یک مصرعِ خام است
بیتابِ فنا آن همه کوشش نپسندد
آسودگی از جادهٔ بِسمِل دو سه گام است
گردون نه همین سنگ به مینای دل انداخت
آن رنگ که نشکست در این باغ کدام است
بیدل اگر آگه شوی از علم خموشی
تحصیلِ کمالِ تو به یک حرف تمام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز حیرت و جستجوی معنای عمیق زندگی میپردازد. شاعر از حالتی از عاشقانه و مستی سخن میگوید که نمیداند از کجا آمده است و به شور و اضطرابی اشاره دارد که از وجود مرگ و جاودانگی ناشی میشود. همچنین، او به سادگی و ناتوانی انسان در درک عمیق معارف و نوای عشق اشاره میکند و از جستجوی حقیقت و زیبایی در دنیای پیچیده زندگی سخن میگوید. به طور کلی، این شعر با تصاویری از عشق، شوق و جستجوی معنا، حس دلسوزی و جوشش درونی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: مدتیست که در شگفتی و درماندگی به سر میبرم، نفس سوختهام آرام شده است و نمیدانم که این آرامش از کدام شراب و مستی نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: به خودت بیتوجه نباش، ای کسی که از هیجان این دریا بیخبر هستی. موجهای نفس، خبر از مرگ یک پیام میدهند.
هوش مصنوعی: ما از شدت شوق و اشتیاق بیتاب هستیم و جبین ما نشانهای از سجود و پرستش است. در این مسیر، بتخانهای وجود دارد و نمیدانیم کعبه واقعی کجاست.
هوش مصنوعی: به هنگام عطسههای بیمورد، مانند غنچه، خودت را از دست نده، زیرا بوی گلی که در هوای اطراف است، میتواند به روح و جانت لطافت ببخشد.
هوش مصنوعی: ما در این باغ مانند شبنم نازک و آسیبپذیریم، و در واقع بوی گل برای پرندهی ما همچون دامی است که آن را گرفتار میکند.
هوش مصنوعی: ما که از درک عمیق و بصیرت بیبهرهایم، چه چیزی را از علوم و دانش به دست آوریم؟ روشنی و زیبایی درک حقایق برای ما مانند تاریکی و سردی شب است.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی به دنبال مشهور شدن و شناخته شدن است، نمیتواند از درد و رنج و زخم دل خود فرار کند.
هوش مصنوعی: هرچند که شمع در مکتب ما از خود نور و شعلهای میتاباند، اما صاحب یک مصرع ناتمام و خام است.
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق به نابودی و زوال، هیچگاه زحمات و تلاشهای فراوان را نمیپسندد، زیرا آرامش و آسودگی تنها در چند قدمی از جادههای دشوار و پیچیده قرار دارد.
هوش مصنوعی: آسمان یا سرنوشت، این رنگی که بر دل ما نشسته، همانطور نیست که بر سنگی آفتابی بیفتد و بشکند. در این باغ، کدام چیز میتواند چنین احساسی را از بین ببرد؟
هوش مصنوعی: اگر بیدل آگاه شوی که علم سکوت چیست، در آن صورت، دستیابی به کمال تو به یک کلمه کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.