گنجور

 
بیدل دهلوی

ادب‌سنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد

خرام موج‌گوهر پا به دامان حیا دارد

کف خاکیم در ما دیگرانداز رسایی‌کو

که دست عجز اگر دارد بلندی در دعا دارد

بخار ازگل‌،‌گهر از آب سر برمی‌کشد اینجا

نگوِِیی مرده رفتاری ندارد زنده پا دارد

غم و شادی ندارد پا و سر پن ماجرا بگذر

چو محمل تهمت بیداری ما خوابها دارد

ازین ‌کلفت‌ سرا برخیز و پا بر قصر گردون زن

قیامت فتنه‌ای از دامنت سر در هوا دارد

اگر صد نام بندی بر صفیر دعوت عنقا

هما از بی‌نیازی سر به اوج‌کبریا دارد

بقای جاه موقوف‌ست بر انعام بی‌برگان

غنا مهر سرگنجش همان دست‌گدا دارد

سر سودایی من خاک راه یاد دلداری

که نامش تا رسد بر لب دهن حمد خدا دارد

زمین انقلاب نظم غیرت نیست ناموزون

نشست ‌گرد میدان بر سر مردان ادا دارد

مگرداغ تودوزد چشم بر درد من بیدل

وگرنه این گلستان‌کی سر بوی وفا دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد

صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد

بطرف بوستان هر کس بیاد چشم میگونش

مدام ار می نمی نوشد قدح بر کف چرا دارد

چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می گردد

[...]

ناصر بخارایی

تمتع از وصال زلف مشکینت صبا دارد

که در کویت هوائی گشت و زلفت را هوا دارد

تماشا را خوشست ای گل ز چشمم گوشهٔ آبی

اگر سرو سرافراز تو میلی سوی ما دارد

سر زلف تو رفت از سرکشی بر باد و از فتنه

[...]

کلیم

کند گر آرزوی دیدنت آیینه جا دارد

که از خورشید رویت در برابر رونما دارد

ندارد بزم میخواران به غیر از ما تنگ‌ظرفی

صراحی بر رخ هرکس که می‌خندد به ما دارد

نویسم نامه و از بس که خون می‌گریم از هجرت

[...]

صائب تبریزی

ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن

چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

نیند از احتیاط خصم، دنیا دیدگان غافل

چنار از سالخوردیها، زره زیر قبا دارد!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه