غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کردهاند
از نفس بر خانهٔ آیینه، در واکردهاند
از سر بیمغز این سوداپرستان امل
بیضهها پنهان به زیر بال عنقا کردهاند
آنقدر ارزش ندارد نقد و جنس اعتبار
محرومان بیرون این بازار سودا کردهاند
درخور ترک علایق منصب آزادگیست
هر چه بیرون رفتهاند از خاک صحرا کردهاند
دعوی عشق و سلامت دستگاه خنده است
این هوسناکان به کشتی سیر دریا کردهاند
کارگاه بینیازی بستهٔ اسباب نیست
شیشهسازان از نفس ایجاد مینا کردهاند
هیچکس اینجا نمیباشد سراغ هیچکس
خانهٔ خورشید از خورشید پیدا کردهاند
برنمیآید هوس با شوکت اقبال درد
شد علمها سرنگون تا ناله برپا کردهاند
بیتأمل سر مکن حرف کتاب احتیاج
معنی اظهار مطلب سکته انشا کردهاند
هرچه دارد محفل تحقیق امروزست و بس
خاک بر فرق دو عالم دی و فردا کردهاند
بیتمیزی چند بر ایوان و قصر زرنگار
نازها دارند گویا در دلی جا کردهاند
کس مبیناد از نفاق اختلاط عقل و حس
داغ این ظلمی که ما را از تو تنها کردهاند
جیبها زد چاک چرخ و صبح دامنها درید
تا تو زین کسوت برون آیی جنونها کردهاند
اندگی بیدل بههوش آ، وهم و ظن درکار نیست
هرچه میبینی، نیاز عبرت ما کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد جامعه و وضعیت انسانها در آن میپردازد. شاعر به غفلت و تزلزل اخلاقی و معنوی اشاره میکند و وضعیت نادرست دنیا را به تصویر میکشد. او به سودپرستی، تظاهر به عشق، و ناپایداری اعتبار در بازار زندگی اشاره میکند و میگوید که ارزشهای واقعی و انسانی در حال فراموشی هستند. همچنین به بیخبری و تنهایی انسانها در میان جمعیت اشاره میکند و توضیح میدهد که چگونه نفاق و دروغ بر زندگی حاکم شده است. در نهایت، شاعر به نیاز به هوشیاری و عبرت گرفتن از شرایط جاری تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در غفلتها، صداها و نواهایی ایجاد شده که دل را مشغول و پرهیاهو کردهاند. این صداها از تنفس خود به سمت خانهٔ آیینه میوزند و همه چیز را تحت تأثیر قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: سوداگران بیفکر و نادان به دنبال منفعتهای خود هستند و در این میان، چیزهایی را که ارزشمند است، پنهان کردهاند و به دور از چشم دیگران نگه داشتهاند.
هوش مصنوعی: اینقدر اهمیت ندارد که دارایی و اعتبار کسانی که زحمتکش و محروم هستند، در این بازار تجارت به حراج گذاشته شود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آزادی و رهایی از وابستگیها و خواستههای دنیوی، باید از موقعیتهای محدود و بندهای دنیوی فاصله گرفت. هر کسی که از خاک و ریشههای معمولی و عادی خود دور شده، به فضای بیشتری برای زندگی آزاد و بیقید و شرط دست یافته است.
هوش مصنوعی: درست است که ادعای عشق و سلامت به نظر زیبا و دلنشین میآید، اما در واقعیت این تنها یک بازی و سرگرمی است. افرادی که هوسها و تمایلات خاصی دارند، در حقیقت در حال گشت و گذار در دنیای عواطف و احساسات هستند.
هوش مصنوعی: کارگاهی که در آن به استقلال و بینیازی پرداخته میشود، تنها محلی برای ابزار و وسایل نیست. بلکه هنرمندان شیشهساز با نفس و وجود خود، زیباییهایی چون مینا را خلق میکنند.
هوش مصنوعی: هیچکس در اینجا نیست و نمیتوانیم از کسی خبر بگیریم، تنها خانهای که به خورشید مربوط است را پیدا کردهاند.
هوش مصنوعی: درد و غم باعث شده که هیچچیز از عظمت و خوشبختی لذت نبرد و علم و دانش هم در حال سقوط و نابودی هستند. در این میان، ناله و فریاد از دلها برمیخیزد.
هوش مصنوعی: بدون فکر و تأمل چیزی را بیان نکن. سخن کتاب برای بیان مفهوم نیاز به شرح و توضیح دارد؛ در غیر این صورت، صحبت کردن مانند لکنت زبان خواهد بود.
هوش مصنوعی: محفل پژوهش و جستجو تنها در همین امروز است و بس. کسانی که به مسائل گذشته و آینده پرداختهاند، خود را بیهوده مشغول کردهاند.
هوش مصنوعی: بهنظر میرسد که ناپاکیها و بینظمیها در فضای زیبا و مجلل کاخها، بهنوعی نشاندهنده این است که ناز و زیبایی بهظاهر باشند و در حقیقت در قلبها جای دارند.
هوش مصنوعی: هیچکس از نفاق و دوگانگی عقل و حس خبر ندارد، و این درد بزرگ ظلمی است که ما را از تو دور کرده است.
هوش مصنوعی: چرخ زندگی جیبها را میدرد و صبح دامنها را باز میکند تا تو از این لباس بیرون بیایی، که جنونها را به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: به اندکی بینش نیاز داری؛ در اینجا جایی برای شک و تردید نیست. هر آنچه را که میبینی، به عنوان درس و پند برای ما فراهم کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش از آن کین کار بر این سقف مینا کردهاند
وین مقرنس قبهٔ نه توی مینا کردهاند
عقل اول را ز کاف و نون برون آوردهاند
وز عدم اوضاع موجودات پیدا کردهاند
عالم سفلی ز عقل و روح فایض گشتهاند
[...]
غرّهٔ ماه مبارک بین که غرّا کردهاند
طرّهٔ زلف بتم از نو مطرا کردهاند
طاق ابرویش نگر شکل هلالی بستهاند
آفتابی در خیال ماه پیدا کردهاند
نور چشم مردم است از دیده مردم نهان
[...]
مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده اند
چشم پاک شعله را زان سرمه بینا کرده اند
در حریم بزم قرب،آنان که محرم گشته اند
جلوه او را نهان از دل تماشا کرده اند
بی شکستن چشم امید از گشاد کار نیست
[...]
دار نی در کشتن منصور برپا کرده اند
حرف حق را در میان خلق، بالا کرده اند
اهل عقبی در تلاش جاه و حب آرزو
تهمت بیهوده بر ارباب دنیا کرده اند
قطرهٔ چندی که از چشم فلک افتاده است
[...]
تا حریفان بر در میخانه ماوا کردهاند
خانه غم را خراب از سیل صهبا کردهاند
میگساران چنگ تا در گردن مینا زدند
دعوی گردن کشی با چرخ مینا کردهاند
تا به یادش ساقی از مینا به ساغر ریخت می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.