گنجور

 
بیدل دهلوی

ای بیخردان طور تعین نگزینید

با سجده بسازید که اجزای زمینید

درکارگه شیوه تسلیم‌، عروجی‌ست

چندانکه نشان‌ کف پایید جبینید

اینجا طرب وهم اقامت چه جنون است

در خانه نیرنگ حنابندی زینید

امروز پی نام و نشان چند دویدن

فردا که ‌گذشتید نه آنید نه اینید

اندیشهٔ هستی‌ کلف همت مردست

دامن ز غباری که نداربد بچینید

چون شمع هوس سر به هوا چند فرازید

گاهی زتکلف ته پا نیز ببینید

زین نسبت دوری که به هستی‌ست عدم را

کم نیست‌که چون ذره به خورشید قرینید

در عالم تجرید چه فرصت‌ شمریهاست

تا صبح قیامت نفس باز پسینید

رفتید و نکردید تماشای گذشتن

ای ‌کامن دمی چند به یکجا بنشینید

هرچند نفس ساز کند صور قیامت

در حوصله‌های مگس و پشه طنینید

عنقا چه نشان می‌دهد از شهرت موهوم

چشمی بگشایید که نام چه نگینید

تمثال غبار من و مایید چو بیدل

صد سال‌ گر آیینه زدایید همینید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میرزاده عشقی

ای صدرنشینان که همه مصدر دینید

«صدر» ار ز میان رفت، شما صدر نشینید

امروز نشینید و بر این مسند و فرداست:

کز ذیل گرفته، همه با صدر قرینید

عمر این دو سه روز است که هر روز به آن روز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه