شمع من گرم حیا کرد مگر سوی چراغ
میتوان کرد شنا در عرق روی چراغ
دل اگر جوش طراوت نزند، سوختنی
شعله کافیست همان سرو لب جوی چراغ
سوختیم از هوس اما مژه واری نکشید
بال پروانهٔ ما شانه بهگیسوی چراغ
نتوان بود ز نیرنگ عتابش غافل
بزمگرم است به افروختن روی چراغ
بالش عافیتی نیست درین شعله بساط
نفس سوخته دارد سر زانوی چراغ
پیری و عشرت ایام جوانی غلط است
صبحدم رنگ نبنددگل شببوی چراغ
قرب این شعله مزاجان بهخود آتش زده است
نیست پروانهٔ ما بیخبر از خوی چراغ
عجز ما رنگ اشارتکدهٔ ناز تو ریخت
بال پروانه شد آخر خم ابروی چراغ
آبگردید دل و ناله همان عجز تو است
رشته فربه نشد از خوردن پهلوی چراغ
هرکجاگردکند شمع خیالم بیدل
شعله از شرم نشیند پس زانوی چراغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساساتی است که در ارتباط با روشنایی و گرمای شمع و چراغ به تصویر کشیده شده است. شاعر از زیبایی و جذابیت آتش شمع و چراغ سخن میگوید و بیان میکند که عشق و هوس، او را به سوختن وامیدارد. او به تضاد میان جوانی و پیری اشاره میکند و به این نکته میپردازد که خاطرات و عشقهای گذشته نباید فراموش شوند. همچنین، به احساس ضعف و ناتوانی در برابر زیبایی چراغ و شمع پرداخته و نشان میدهد که چطور این زیبایی میتواند دل را به درد آورد. در نهایت، شاعر با دلی نزار، به ارتباط میان شعله و عشق اشاره میکند و از تجربههای تلخ و شیرین ناشی از این احساسات میگوید.
هوش مصنوعی: شمع من از شرم و حیا نمیتواند به سوی چراغ برود، زیرا که در دمای خود ذوب شده و غرق در عرق است.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان نشاط و شادابی نداشته باشد، همانند سروی که کنار جویی قرار دارد، تنها یک شعله کافی است تا آن را بسوزاند.
هوش مصنوعی: ما از آرزوها و خواستههای بیپایان خود رنج میبریم، اما هیچکس مثل پروانهای که به دور شعله میچرخد، برای ما شانه به گیسوان چراغ نمیکشد.
هوش مصنوعی: نمیتوان از فریب و تحریک او غافل شد، زیرا جمع و نشاطی وجود دارد که موجب روشن شدن چراغهای محفل میشود.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تصویری از توفان هیجانات و احساسات اشاره میکند که موجب رنج و زحمت در زندگی انسان میشود. او به نشانهای از ناامیدی و کشمکش اشاره دارد که در سرما و تاریکی به دنبال آرامش میگردد، اما متوجه میشود که آن آرامش یافت نمیشود و زندگی پر از درد و زحمت است. در واقع، او بیان میکند که راحتی و آسایش وجود ندارد و هر چه بیشتر تلاش کند، بیشتر درگیر مشکلات و چالشها میشود.
هوش مصنوعی: پیری و خوشگذرانی در دوران جوانی نادرست است، چرا که صبحهنگام، گل شببو رنگ ندارد و نمیتواند روشنایی چراغ را به خود جذب کند.
هوش مصنوعی: این شعله نزدیک است و مزاجهای ما را به آتش کشیده است. پروانه ما از ویژگیهای چراغ بیخبر است.
هوش مصنوعی: بیقدرتی ما جلوهگاه محبت و ناز تو را آشکار کرد. در نهایت، مانند پروانهای که به چراغ نزدیک میشود، به جاذبهٔ زیبایی تو کشیده شدیم.
هوش مصنوعی: دل مانند آب گشته و نالهاش نشانهای از ناتوانی توست. این احساس ناشی از کمبودن مواد لازم و عدم نتیجهگیری از تلاشهاست که باعث شده به حالتی بیحالی دچار شوی.
هوش مصنوعی: هرجا که شمع خیال من روشن شود، شعلههای آن به خاطر شرم و حیا، زیر زانوی چراغ مینشیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست پروانهٔ من قابل پهلوی چراغ
حسرت سوختنی میکشدم سوی چراغ
سیر این انجمنم وقف گشاد مژهایست
بر نگه ختم نمودند تک و پوی چراغ
یأس بر عافیت احرامی دل میخندد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.