گنجور

 
بیدل دهلوی

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ

ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ

دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر

با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ

مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت

رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ

آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال ست

تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ

زنهار حذر کن ز فسونکاری اقبال

جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ

خلقی‌ست نمودار درین عرصهٔ موهوم

مردی و زنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ

بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم

جز حرص نچیدیم چو کشکول‌ گدا هیچ

تا چند کند چارهٔ عریانی ما را

گردون که ندارد به جز این کهنه ردا هیچ

منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو

رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت

تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

ای کعبه که گردت ننشیند به صفا هیچ

جایی که عطای تو بود کفر و خطا هیچ

نرخ نظر حسن قبول تو بلند است

ریزیم دل ار بر سر دل تا به سما هیچ

با قهر تو علت نه و با مهر بهانه

[...]

اسیر شهرستانی

لطف سخن و تازگی لفظ و ادا هیچ

بیتابی ما حیرت ما شکوه ما هیچ

از حال خود آیا چه دهم درد سر تو

جز اینکه مکرر بنویسم دو سه جا هیچ

مضمون کتابت بود آشفته غبارم

[...]

بیدل دهلوی

عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ

عالم همه افسانهٔ ما دارد و ما هیچ

زبر و بم وهم است چه‌ گفتن چه شنیدن

توفان صداییم در این ساز و صدا هیچ

سرتاسر آفاق یک آغوش عدم داشت

[...]

حزین لاهیجی

ای در نظر ناز تو، سلطان و گدا هیچ

آیا خبرت هست ز حال دل ما هیچ؟

از منتم آزاد، به عشق تو که دارم

دردی که نیفتد سر و کارش به دوا هیچ

نه کفر پذیرد سر زلف تو نه اسلام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه