ندیدم مهربان دلهای از انصاف خالی را
زحیرت برشکست رنگ بستم عجزنالی را
فروغصبح رحمتطالعاست ازروی خوشخویی
زچین برجبهه لعنت میکشد خط بد خصالی را
پر پرواز آتشخانه سوز عافیت باشد
زخاکستر طلبکن را؟ب افسرده بالی را
جهان درگرد پستی منظر جمعیتی دارد
ز عبرت مغربیکن طاق ایوان شمالی را
نظرها ذرهٔ خورشید حسنند، ای حیا رحمی
مگردان محرم آن جلوه آغوش نهالی را
عیان است ازشکست رنگ ما وضع پریشانی
چه لازم شانهکردن طرهٔ آشفته حالی را
خزان اندیشی از فیض بهارت بیخبر دارد
جنون تاراج مستقبل مگردان نقد حالی را
خمستان جنونم لیک ازشرم ضعیفیها
نیاز چشم مستی کردهام بیاعتدالی را
تمیز خوب و زشت از فیض معنی باز میدارد
تماشا مشربی آیینهکن بیانفعالی را
بهاینخجلت کهچشمم دوراز آن درخوننمیبارد
عرق خواهد دمانید از جبینم برشکالی را
سر بیمغز لوح مشق ناخن میسزد بیدل
توان طنبورکردن کاسهٔ از باده خالی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات شاعر درباره دلهای بیانصاف و شرایط زندگی میپردازد. شاعر از ناتوانی در دیدن محبت واقعی و تأثیر منفی آن بر خود سخن میگوید. او به زیباییهای صبح و خوشخویی اشاره دارد که بهطور خاص از فردی نیکوکار ناشی میشود. همچنین، با استفاده از تصویرسازی، به آرزوی پرواز و آزادی و درد عافیت اشاره میکند. شاعر بر ناپایداری و بیثباتی زندگی تأکید دارد و به حالت پریشانی و تضادهای موجود در وجود خود میبالد. او در نهایت از جستجوی معانی عمیق و عشق واقعی سخن میگوید و اینکه چگونه این مسیرها برخی اوقات آزاردهنده میشود. در نهایت، شاعر به اهمیت تعادل در زندگی و عشق و همچنین نقش آزادگی در شکلگیری شخصیت انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هرگز ندیدهام کسی را که دلش مهربان و عادل باشد، و این موضوع باعث شده که دچار حیرت شوم و رنگ عجز و ناتوانی بر چهرهام بنشیند.
هوش مصنوعی: نور صبح، نشانهای از رحمت و شادابی است که به خاطر روی خوش و مهربانی یک انسان به وجود آمده است. این زیبایی، خط و نشان میکشد برای صفات بد و ناپسند که از دل سردی و بدخلقی ناشی میشوند.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی از خاکستر یک آتشخانه که نشانههای درد و رنج است، پرواز کند و به عافیت برسد؟ آیا این امکانپذیر است که کسی با بالهای شکسته و افسرده، به دنبال آرامش باشد؟
هوش مصنوعی: جهان در حال چرخش و تغییر است و در این میان، جمعیتی وجود دارد که میتوانند از این تغییرات درس بگیرند. به همین خاطر، از تجربیات و عبرتهای دیگران بهرهبرداری کن تا به درک بهتری از وضعیتها و شرایط مختلف دست یابی.
هوش مصنوعی: نگاهها مانند ذرات نور خورشید زیبایی هستند و ای حیا، رحم نکن و پرده از راز آن جلوه که در آغوش درختی تازه است، برندار.
هوش مصنوعی: نمايان است از شکست رنگ چهرهام و وضعیت آشفتهای که دارم، پس چه نیازی به مرتب کردن موهای نامرتب حالم است؟
هوش مصنوعی: در این بیت به این اشاره میشود که اگر کسی در خزان (پاییز) به سر ببرد و از نعمتهای بهار غافل باشد، دچار جنون و نابودی آینده خود میشود. بنابراین، نباید از نعمتهای حال و واقعیات جاری غافل شد.
هوش مصنوعی: در حالتی دچار جنون هستم، اما به خاطر ضعفهایم، در برابر خودم شرمندهام و برای رفع این بیقراریها، به چشمهای مستی که درونم هست، نیاز دارم.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که درک و حقیقت به ما کمک میکند تا تفاوتهای نیک و بد را بشناسیم. اگر کسی فقط به ظاهر توجه کند و از عمق معنا غافل باشد، نمیتواند به درستی واقعیات را ببیند. بنابراین، برای درک عمیقتر و صحیحتر، باید از سطحینگری فراتر برویم و به جوهر مسائل بپردازیم.
هوش مصنوعی: من به خاطر این شرم و حیا که چشمانم از آن دیدن نمیکنند، عرقی بر پیشانیام مینشیند که به حالت عرقریزان بر روی صورت من میافتد.
هوش مصنوعی: سر بیمغز، مانند صفحهای خالی است که هیچ دانشی در آن وجود ندارد و به همین خاطر، به راحتی میتواند آسیب ببیند. بدون وجود محتوای معنادار، تلاش برای نواختن ابزارهایی مانند تنبور یا پر کردن کاسهای خالی از شراب، بیفایده و بیمعناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را
چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را
خمارآلوده یوسف به پیراهن نمی سازد
ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را
ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم
[...]
جواب از خود رود چون بر زبان آری سؤالی را
شنیدن محو گردد گر به کس گویی خیالی را
چمن پیرای الفت خود گل و خود بلبل خویش است
ز پرواز هوایت شعله باغی کرده بالی را
چه در گوش دلم آهسته گفتی چون مرا دیدی
[...]
زراحت بیش بینند اهل خواری پایمالی را
بجز افتادگی تعبیر نبود خواب قالی را
مکدر خاطرم سا قی، از آن می ریز در کامم
که می سازد بلورین از صفا جام سفالی را
به عالم اعتبار کیمیا می داشت جمعیت
[...]
گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را
گهی از چین ابرو سکته خواند بیتعالی را
زبان حال خط دارد حدیث شکر لعلش
ازینطوطی توانآموختن شیرینمقالی را
ز نیرنگ حجابش غافلم لیک اینقدر دانم
[...]
به مرغی داده گردون از ازل فرخنده بالی را
که بنشیند گهی بر طرف بام آن قصر عالی را
دل صیاد درخون میتپد از ناله زارم
که دارد از اسیران قفس این عجز نالی را
دلم از خون تهی گشته است و بر چشمم چنان بیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.