بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است
هرکه را رنگی بگردد لغزش مستانه است
اهل معنی از حوادث مست خواب راحتند
شور موج بحر درگوش صدف افسانه است
تهمت الفت به نقشکارگاه دل مبند
آشنای عالم آیینه پر بیگانه است
در دماغ هر دو عالم سوختن پر میزند
شمع این ویرانهها خاکستر پروانه است
محوزنجیرنفس بودن دلیل هوش نیست
هرکه میبینی به قید زندگی دیوانه است
صافی دل زنگ عجب از طینت زاهد نبرد
از برای خودپرست آیینه هم بتخانه است
در خرابآباد امکانگردی از معموره نیست
نوحهکن بر دلکه این ویرانه هم ویرانه است
از نفس یکسر تپشهای دلم باید شمرد
سبحهای دارمکه سر تا پای او یک دانه است
گر به خود دستی فشانم فارغ از آرایشم
همچوگیسوی بتان در آستینم شانه است
بیدل امشبگرد دل میگردد از خود رفتنی
پرفشانیهای رنگ این شمع را پروانه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده شاعر در مورد عشق، جنون و زندگی میپردازد. شاعر در حال تجربهی لحظاتی از دیوانگی ناشی از عشق است و از حالتهای مختلف روحی و معنوی خود سخن میگوید. او به تأمل در اوضاع و احوال خود میپردازد و به تناقضات زندگی، تنهایی و حسرتهایش اشاره میکند. شاعر به تصویرسازی از زندگی و عشق میپردازد و به شمع و پروانه به عنوان نماد عشق و فداکاری اشاره میکند. در کل، این شعر در جستجوی معنا و زیبایی در میان ویرانیها و دردهای وجودی انسان است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در محفل تو، چنان شوق و حسرت برای دیوانگی وجود دارد که هر کسی با کمی تغییر در حالت خود، دچار لغزشی میشود که نشاندهنده حال مستانه و شاداب اوست. در واقع، جوّ بزم تو به حدی جذاب و پرشور است که هر شخصی تحت تأثیر آن قرار میگیرد و از خود بیخود میشود.
هوش مصنوعی: افراد عمیق و معنوی در برابر حوادث و چالشها آرامش خود را حفظ میکنند و خواب آنها راحت است، زیرا در گوش صدف، داستانی از طوفان و موج دریا وجود دارد که به آن توجهی نمیکنند.
هوش مصنوعی: به کسی که دلش را به کارگاه عشق و محبت سپردهای، اتهام نزن و او را به اشتباه نینداز. آشنا در این جهان، همچون آینهای است که پر از تصورات و تصورات نادرست از دیگران است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در دنیای مادی و معنوی، وجود شمعی که در این ویرانهها میسوزد، نشانهای از عشق و زیبایی است. شمع به خاطر سوختن خود، نور و روشنی به ارمغان میآورد، در حالی که خاکستر پروانه نمادی از فنا و زوال است. بنابراین، این تصویر به تضاد بین زیبایی و نابودی اشاره دارد، جایی که عشق و سوزاندن شمع بینهایت ارزشمند است، در حالی که زندگی و وجود پروانهها به زودی به خاکستر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: زندگی محدودیتهایی دارد و تنها به این دلیل که کسی در این چارچوبها قرار گرفته است، نمیتوان او را باهوش دانست. بسیاری از افراد حتی در قید و بندهای زندگی، دچار جنون یا شکلی از دیوانگی هستند.
هوش مصنوعی: دل پاک و بیآلایش زاهد، تحت تأثیر زرق و برق دنیا قرار نمیگیرد؛ زیرا او به دنبال خودپرستی نیست. همچنین باید گفت که آینهای که به آن نگاه میکند، میتواند به مثابه معبدی باشد که در آن حقیقت وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شهری که خراب شده و امکان گشت و گذار نیست، دیگر نغمهسرایی برای دل فایدهای ندارد، چرا که این ویرانی همچنان ویران باقی مانده است.
هوش مصنوعی: تپشهای قلبم به قدری زیاد است که باید آنها را مثل دانههای تسبیح بشمارم. من تسبیحی دارم که تمام دانههایش یکی است و فقط یک دانه دارد.
هوش مصنوعی: اگر به خود بیتوجهی کنم و از ظاهرم اصلاً نگران نباشم، موهایم مانند موهای زیبا در آستینم حالت میگیرد و شانه میشود.
هوش مصنوعی: امشب، بیدل به دور دلش میچرخد و از خود رفته است. در این حال، پروانه به زیباییهای رنگین این شمع توجه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است
کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است
از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است
و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است
روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است
[...]
مست شد صوفی و جنگش بر سر پیمانه است
خانقه بر هم زد اکنون نوبت میخانه است
ساقیا می ده که جنت مستی و دیوانگی است
دوزخی دارد کسی کو عاقل و فرزانه است
خودپرستان جهان آرایشی دارند و بس
[...]
سیل در اقلیم ما پیرایه بند خانه است
رخنه مانند قفس آرایش کاشانه است
کام دنیا را برای اهل دنیا واگذار
جغد را ارزانی آن گنجی که در ویرانه است
بر در و بالم دلم غم بر سر هم ریخته است
[...]
بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است
هر که با اطفال می گردد طرف دیوانه است
از شجاعت نیست با نامرد گردیدن طرف
روی گردانیدن اینجا حمله مردانه است
از نگاه خیره چشمان پردگی گشته است حسن
[...]
چون نگرید شیشه از کمر عمری همصحبتان؟
چشم تا برهم زند، جان بر لب پیمانه است
جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل
می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.