گنجور

 
بیدل دهلوی

بس که در شغل ندامت روز و شب جان می‌کنم

گر نگین پیدا کنم نقشش به دندان می‌کنم

درطلب چون ریشه نتوان شد حریف منع من

پیش راهم ‌کوه اگر باشد به مژگان می کنم

سعی دانش برنمی‌آید به مویی از خمیر

مست اگر باشم به ناخن روی سندان می‌کنم

پیش همت رشتهٔ آمال پشمی بیش نیست

مژده ای رندان‌که ریش زاهد آسان می‌کنم

با همه طفلی درین‌ گلشن ‌که وحشت رنگ و بوست

قدر دان اتفاقم بال مرغان می‌کنم

سیبی از باغ خیال آن زنخدان کنده‌ام

تا ابد لب می‌گزم از شرم و دندان می‌کنم

یوسف مقصد ندارد هیچ جاگرد سراغ

بعد ازین چون شمع چاهی در گریبان می‌کنم

تا کجا هموار گردد گرد آثار نفس

عمرها شد خشت ازین بنیاد ویران می‌کنم

از بهار مدعایم هیچکس آگاه نیست

گل کجا و غنچه کو، دل زین گلستان می‌کنم

بیدل از قحط قناعت فکر آب رو کراست

نیم جانی دارم و در حسرت نان می‌کنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

این دل پر درد را چندان که درمان می‌کنم

گوییا یک درد را بر خود دو چندان می‌کنم

بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو

دردم افزون می‌شود چندان که درمان می‌کنم

چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد

[...]

امیرخسرو دهلوی

منزل عشقت که من پوشیده در جان می‌کنم

رخ گواهی می‌دهد، هرچند پنهان می‌کنم

جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست

کز کمانت هر زمان من وعده پیکان می‌کنم

توشه جانم گران گشت از برای آن جهان

[...]

صوفی محمد هروی

در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم

بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
جامی

گوهر نایابی و من بهر تو جان می‌کنم

کان تو جان است و چون جان می‌کنم کان می‌کنم

بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان

می‌کنم زان یاد و دست خود به دندان می‌کنم

در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه

[...]

صائب تبریزی

خاک را از آب روی خود گلستان می‌کنم

قطره‌ای تا در بساطم هست طوفان می‌کنم

آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور

در سواد شهر جولان در بیابان می‌کنم

گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه