تاآینهروبروی ما بود
گلچین بهار کهربا بود
یاد دم عشرتی که چون صبح
آیینهٔ ما نفسنما بود
فریاد شکستهرنگی ما
عمری چو نگاه سرمهسا بود
شد عجز حجاب ورنه از دل
تاکوی تو راه ناله وابود
آیینه چه سان گرفت حیرت
ازعکس تو دست در حنا بود
جوشید ز شعلهٔ تو داغم
سرچشمهٔ عجز، کبریا بود
در راه تو هرچه از غبارم
برداشت فلک کف دعا بود
هر آه که برکشیدم از دل
چون موج به گوهر آشنا بود
دل نیز چو سینه استخوان داشت
تا یاد خدنگ او هما بود
بشکست دل و نکرد آهی
این شیشه عجب تنک صدا بود
خون شد دل و ساغر چمن زد
میخانهٔ ماگداز ما بود
بیدل تاجی که دیدی امروز
فردا بینی نشان پا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق و حیرت اشاره دارد. شاعر از عواطف عمیق خود در برخورد با معشوق سخن میگوید. او به زیباییهای بهار و آثار عشق اشاره میکند و میگوید که یاد معشوق همچون صبحی روشن است. احساسات شاعر در برابر معشوق، که منعکس در آینه است، به گونهای عمیق و پرشور توصیف شدهاند. در اینجا، دلتنگی و امید در کنار هم قرار دارند و شاعر به ارتباط بین عشق و درد نیز اشاره میکند. با وجود تمام رنجها، عشق و زیبایی به جایگاه والایی برای شاعر رسیده است. در نهایت، شاعر به زودگذر بودن زندگی و زیبا بودن لحظات عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: در برابر ما، گلچینی از زیباییهای بهار بود که مانند کهربا درخشان و دلانگیز بود.
هوش مصنوعی: به یاد روزگاری خوش که مانند صبح، چهرهام را به وضوح نشان میداد.
هوش مصنوعی: فریاد ما که رنگ و رویی شکسته دارد، مثل نگاهی که به سرمهسا باشد، عمری طولانی را پشت سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: عجز و ناتوانی مانع از این شده که قلب من فریاد دلش را به سوی تو برساند، وگرنه صدای نالهام از دل به سمت تو میرفت.
هوش مصنوعی: آیینه چگونه از دیدن تصویر تو شگفتزده شد که دستش در رنگ حنا بود.
هوش مصنوعی: شعلهٔ وجود تو باعث شد که من از ناتوانی و نقص خودم آگاه شوم و این احساس خود را در برابر عظمت و بزرگی تو تجربه کنم.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر چه از مشکلات و نگرانیهایم کاسته شد، به خاطر دعا و خواستههای خوب و مثبت بود.
هوش مصنوعی: هر آهی که از دل برخاست، مانند موجی بود که با گوهر آشنا شده است.
هوش مصنوعی: دل نیز مانند سینه، استحکام و قدرتی دارد؛ تا یاد تیراندازی او، هماهنگ و نزدیک باشد.
هوش مصنوعی: دل را شکست و از آن هیچ صدایی بلند نشد، این شیشه چقدر نازک و حسّاس بود.
هوش مصنوعی: دل ما پر از اندوه و غم شده و بادهامان در باغ چمن جاری است؛ میخانهی ما همیشه مملو از شادی و زندگی بوده است.
هوش مصنوعی: بیدل میگوید: تاجی را که امروز میبینی، فردا ممکن است نشانی از پا باشد. یعنی هر چیزی که اکنون در اوج است و زیبا به نظر میرسد، ممکن است به زودی به حالت دیگری تغییر کند و دیگر ارزشی نداشته باشد. این بیان نشاندهنده ناپایداری دنیا و تغییرات آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدیق به صدق پیشوا بود
فاروق ز فرق هم جدا بود
گر مایهٔ دهر جان فزا بود
زیرا که در او پری ما بود
مر پریان را ز حیرت او
هر گوشه مقال و ماجرا بود
عقلست چراغ ماجراها
[...]
امشب بت ما به نزد ما بود
ماهش به وبال مبتلا بود
در باغ وصال می گذشتم
گل در چپ و سرو راستابود
بیگانه کسی نبود، گر بود
[...]
حیدر که ستودۀ خدا بود
طاووس ریاض لافتی بود
چون در تو بس گرانبها بود
او را صدفی چنین سزا بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.