در راه عشق توشهٔ امنی نبردهام
از دیر تا به کعبه همین سنگ خوردهام
هستی جنون معاملهٔ صبح و شبنم است
اشکی چکیده تا رگ آهی فشردهام
محمل کش تصور خلد انتظار کیست
گامیست آرزو که به راهی سپردهام
پیری هزار رنگ ملالم ز مو دماند
تا روشنت شود چقدر سالخوردهام
امروز نامهام ز بر یار میرسد
من گام قاصد از تپش دل شمردهام
در یاد جلوهای که بهشت تصور است
آهی نکرد گل که به باغش نبردهام
اجزای من قلمرو نیرنگ ناز اوست
نقاش خامه گیر ز موی ستردهام
خجلت چو شمع کشته ز داغم نمیرود
آیینه زنگ بسته ز وضع فسردهام
گامی به جلوه آی و ز رنگم برآرگرد
از خویش رفتنی به خرامت سپردهام
در خاک تربتم نفسی میزند غبار
بیدل هنوز زندهٔ عشقم، نمردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و وابستگی خود اشاره میکند و بیان میکند که برای عشق چیزی به جز درد و رنج به همراه نداشته است. او از گذر زمان و پیری سخن میگوید و به یاد معشوق خود اشک میریزد. شاعر حسرت دیدار و جلوه معشوق را دارد و احساس میکند که تمام وجودش تحت تأثیر عشق اوست. او به خجالت و اندوهی که از عشق بر او حاکم است، اعتراف میکند و به دنبال حیات معنوی و روحی خود در دل خاک میگردد. در نهایت، شاعر میگوید که همچنان زنده است و عشقش نمرده است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق تو، هیچ وسیلهای برای سفر به کعبه همراه ندارم و از زمان قدیم تا به حال فقط با سختی و زخمها و دردهای ناشی از این عشق مواجه شدهام.
هوش مصنوعی: وجود من نتیجهٔ دیوانگی و کشمکش بین صبح و شبنم است؛ مانند اشکی که از چشمانم ریخته شده و به رگ آهم فشرده شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوعی اشاره شده است که کسی منتظر لحظهای خاص یا آرزویی است که به آن دست پیدا کند. این انتظار به مانند یک سفر است و گامهایی که برای رسیدن به آن آرزو برداشته شده، نشاندهنده تلاش و امید فرد میباشد. به نوعی، اشاره به سفر ذهنی و روحی فرد در جستجوی خوشبختی یا بهشت خود دارد.
هوش مصنوعی: پیری با هزار گونه تنش، مرا رنج میدهد و حس میکنم که چقدر به سالخوردگی نزدیک شدهام، تا زمانی که رنگی جدید در زندگیام بیفتد.
هوش مصنوعی: امروز نامهام از سوی معشوق میرسد و من با هر تپش قلبم قدمهای قاصد را شمارش کردهام.
هوش مصنوعی: در یاد آن زیبایی که بهشت در ذهنم است، افسوسی نکردم که گلی را به باغش نبردهام.
هوش مصنوعی: اجزای وجود من تحت تاثیر فریب و زیبایی اوست، و هنرمندی که با قلمش کار میکند، از تار مویی که من از خود به جا گذاشتهام، الهام میگیرد.
هوش مصنوعی: خجالت مثل شمع، به خاطر درد و رنجی که دارم، از من دور نمیشود. آینهای که کثیف و غبارآلود شده، از حال و وضعیت نامناسب من خبر میدهد.
هوش مصنوعی: به جلو بیا و از زیباییام لذت ببر، من از خودم دور شدهام و قدمهای زیبا و دلنشینی را به تو سپردهام.
هوش مصنوعی: در خاک قبرم، روحی در حال تنفس است و نشان از غبار دلتنگیام دارد. هنوز به عشق خود زندهام و نمردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایزد چو مرده خواند مر آن را که مرد نیست
من نیز خویشتن را مرده شمردهام
از اعتقاد پاک وز ایمان پر خلل
بر مرگ دل نهادهام و دین سپردهام
دشمن به دوستان خبر افکند مرگ من
[...]
خاقانیا به کعبه قسم یاد کن که من
زانگه که کعبهوار در این سبز پردهام
گرچه ز هر چه دوست بد آزار دیدهام
ورچه ز هر که خصم بد آسیب خوردهام
در کار هیچ دوست منافق نبودهام
[...]
جان را به لعل چون شکرت تا سپردهام
دیدست لذتی که من از رشک مردهام
شوق تو رهنمای وجودم شد از عدم
نی من به اختیار خود این ره سپردهام
در غربت وجود که وادی حیرتست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.