گنجور

 
بیدل دهلوی

حرصت آن نیست‌ که مرگش‌ ز هوس وادارد

درکفن نیز همان دامن دنیا دارد

زین چمن برگ گلی نیست نگرداند رنگ

باخبر باش که امروز تو فردا دارد

همه از جلوه به انداز تغافل زده‌ایم

آنچه نادیده توان دید تماشا دارد

جاده در دامن صحرای ملامت چاکی‌ست

که سر بخیه ز نقش قدم ما دارد

دم تیغ تو نشد منفعل ازکشتن ما

خون عاشق چقدر آب گوارا دارد

سایهٔ‌گم شده محو نظر خورشید است

هرکه ز خویش رود در چمنت جا دارد

لاله در دامن این دشت به توفان زده است

یاس مجنون چقدرگرد سویدا دارد

مقصد نالهٔ دل از من مدهوش مپرس

شوق مست است ندانم چه تقاضا دارد

منکر وحشت ما سوخته‌جانان نشوی

شعله در بال و پر ریخته عنقا دارد

ما و من نغمهٔ قانون خیال است اینج

اثر هستی ما قطره به دریا دارد

لفظ‌ گل‌ کرده‌ای آیینهٔ معنی برگیر

پری اسمی‌ست‌که از شیشه مسما دارد

رهرو از رنج سفر چاره ندارد بیدل

موج‌ ، دایم ز حباب آبلهٔ پا دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

ترکم امروز مگر رای تماشا دارد

که برون آمده آهنگ بصحرا دارد

طره چون غالیه گرد سمنش حلقه زده

خه بنام ایزد یارب که چه سودا دارد

لعل شکر شکنش پرده مرجان سازد

[...]

ظهیر فاریابی

گل ز خرگاه چمن روی به صحرا دارد

سر می خوردن آن خرگه مینا دارد

سبزه چون تازگی افزود به سر سبزی سال

گلبن فتح مَلک سرّ ثریا دارد

تاج بخش ملکان شاه جوانبخت جوان

[...]

عبید زاکانی

باز گل جلوه‌کنان روی به صحرا دارد

نوجوان است سر عیش و تماشا دارد

خار در پهلو و پا در گل و خوش میخندد

لطف بین کین گل نورستهٔ رعنا دارد

آب هر لحظه چو داود زره میسازد

[...]

ناصر بخارایی

آنکه منزل چو مه از برج ثریا دارد

در سخا دست چو کان و دل دریا دارد

مفخر آل کیان خسرو عادل هوشنگ

که به اقبال سکندر دل دریا دارد

آن جهانگیر جوان‌بخت که در روز مصاف

[...]

صوفی محمد هروی

هر که دل در هوس آن بت رعنا دارد

گو درآ زود که بر دیده من جا دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه