گنجور

 
بیدل دهلوی

همچو شمع از خویش بر اندازِ وحشت برترم

بسکه دامن چیدم از خود زیر پا آمد سرم

ناامیدی‌های مطلب پُر نزاکت‌نشئه بود

از شکست آبرو لبریزِ دل شد ساغرم

هر بن موی مرا با آه حسرت چشمکی است

سرمه‌ها دارد ز دود خویش چشمِ مجمرم

در غبار نیستی هم آتشم افسرده نیست

داغ چون اخگر نمک‌سود است از خاکسترم

می‌گشایم سر به مُهر اشک طومار نگاه

نیست بیرون‌ِ گره یک رشته موج‌ گوهرم

همچو آن‌ کلکی‌ که فرساید به‌ تحریر نیاز

نگذرم از سجده‌ات چندانکه از خود بگذرم

صفحهٔ آیینه محتاج حک و اصلاح نیست

بسکه بی‌نقش است شستن شسته‌ام از دفترم

عالم یکتایی از وضع تصنع برتر است

من تو گردم یا تو من اینها نیاید باورم

دعوی دل دارم و دل نیست در ضبط نفس

عمر ها شد ناخدای کشتی بی‌لنگرم

مرگ هم در زندگی آسان نمی‌آید به دست

تا ز هستی جان برم عمری است زحمت می‌برم

مستی طاووس من تا صدقدح مخمور ماند

ظلمت من برنمی‌دارد چراغانِ پَرَم

بی‌کسی بیدل چه دارد غیر تدبیر جنون

طرْفِ دامانی نمی‌یابم گریبان می‌دَرَم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوسعید ابوالخیر

معدن شادیست این معدن جود و کرم

قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم

قطران تبریزی

مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم

گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم

من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم

گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم

هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم

[...]

عین‌القضات همدانی

ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم

قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم

انوری

گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی

ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی

خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی

[...]

خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه